کلمه جو
صفحه اصلی

باهت

فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای نقره یی حجرالضحک . توضیح می پنداشتند که چون نظر مردم برین سنگ افتد بیاختیار بخنده در آیند .
آنکه بر دیگری دورغ بندد

لغت نامه دهخدا

باهت. [هََ ] ( اِ ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای فضی ، و چون نظر مردم بر آن افتد بی اختیار به خنده درآیند و منبع آن دریاست و آن را به عربی حجرالضحک خوانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). سنگی سفید مانند مرقشیشای فضی. ( نزهة القلوب ). بطور افسانه گویند چون نظر کسی بر باهت افتد به خنده درآید. ( ناظم الاطباء ).

باهت. [ هَِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از بهت و بهتان.آنکه بر دیگری دروغ بندد. بهتان گوینده. ( مهذب الاسماء ). دروغ بربافنده. کسی که بر کسی دروغ بندد. ( ناظم الاطباء ). یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره گوید:
و برزت حمی لم یکن لک دافع
عن الفضل الا کاذب القول باهت.
|| حیران. متعجب. ( ناظم الاطباء ).

باهة. [ هَِ / هََ ] ( اِ ) تالاب. آبگیر. حوض. ( ناظم الاطباء ). دریای شور. رود که آن را پایاب نباشد. ( آنندراج ). استخر. ( از فرهنگ شعوری ). || اسب قوی. زوردار. ( ناظم الاطباء ). اسب توانا. ( آنندراج ).

باهة. [ هََ ] ( ع اِ ) میدان. عرصه : باهةالدار؛ ساحتها. ( المنجد ).

باهت . [ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از بهت و بهتان .آنکه بر دیگری دروغ بندد. بهتان گوینده . (مهذب الاسماء). دروغ بربافنده . کسی که بر کسی دروغ بندد. (ناظم الاطباء). یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره گوید:
و برزت حمی لم یکن لک دافع
عن الفضل الا کاذب القول باهت .
|| حیران . متعجب . (ناظم الاطباء).


باهت . [هََ ] (اِ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای فضی ، و چون نظر مردم بر آن افتد بی اختیار به خنده درآیند و منبع آن دریاست و آن را به عربی حجرالضحک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). سنگی سفید مانند مرقشیشای فضی . (نزهة القلوب ). بطور افسانه گویند چون نظر کسی بر باهت افتد به خنده درآید. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

سنگی سفید که در قدیم می پنداشتند هرگاه نظر کسی به آن بیفتد بی اختیار می خندد، حجرالضحک.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باهَتْ، نوعی سنگ افسانه ای است. نویسندگان کتابهای احجار کریمه ویژگیهایی را چون قابلیت انجذاب، ایجاد بُهت و حیرتِ بسیار و خنداندنِ انسان تا سر حد مرگ، به آن نسبت داده اند.
سبب این نامگذاری، جاذبه شدیدی است که گفته می شد به هنگام خیره شدن به آن در انسان ایجاد می شود؛ به همین دلیل، در منابع مختلف آن را به نامهای دیگری نیز خوانده اند که حاکی از خواصّ مبالغه آمیز آن است. بَهته، هَبیت، لَهنه جانگزای و حَجَرالضِحک از جمله نامهایی است که به باهت داده شده است. ابن بیطار نیز از سنگی به نام حجرالبهت یاد کرده و از قول ابن حسّان آن را همان حجر الاَکْتَمَکْتْ (یا حجرالعقاب) پنداشته که نزد مصریان قدیم به حجر الماسکه هم شهرت داشته است؛ ولی در وصف آن، خواصی را بیان داشته است که با ویژگیهای باهت اختلاف دارد.

آرای گذشتگان در مورد باهت
مطالعه آرای گذشتگان درباره این سنگ، نشان می دهد که نوشته هایشان نه براساس مشاهده و تجربه، بلکه بر مبنای گفته های پیشینیان بوده است؛ مانند این نقل قول که : «نظرِ هر که بر آن اُفتَد تا سر حدّ مرگ خواهد خندید». بعضی باهت را از سنگهای مغناطیسی دانسته و مغناطیس انسان نامیده اند. این خطا را می توان ناشی از ترجمه نام آن از نوشته های یونانی بویژه کتاب خواصّ الحَجَر ارسطو دانست، که از مآخذِ اصلیِ کتابهای سنگ شناسیِ دانشمندانِ دوره اسلامی بوده است.

رنگ باهت
اغلب نویسندگان آن را به رنگ مَرقَشیشای نقره ای (با ترکیب شیمیایی گوگرد، آرسنیک، آهن، FeAsS) یا سفید دانسته اند؛ و فقط طوسی، رنگ آن را سیاه پنداشته است.

محل وجود باهت
...


کلمات دیگر: