( اسم ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای نقره یی حجرالضحک . توضیح می پنداشتند که چون نظر مردم برین سنگ افتد بیاختیار بخنده در آیند .
آنکه بر دیگری دورغ بندد
آنکه بر دیگری دورغ بندد
باهت . [ هَِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از بهت و بهتان .آنکه بر دیگری دروغ بندد. بهتان گوینده . (مهذب الاسماء). دروغ بربافنده . کسی که بر کسی دروغ بندد. (ناظم الاطباء). یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره گوید:
و برزت حمی لم یکن لک دافع
عن الفضل الا کاذب القول باهت .
|| حیران . متعجب . (ناظم الاطباء).
باهت . [هََ ] (اِ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای فضی ، و چون نظر مردم بر آن افتد بی اختیار به خنده درآیند و منبع آن دریاست و آن را به عربی حجرالضحک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). سنگی سفید مانند مرقشیشای فضی . (نزهة القلوب ). بطور افسانه گویند چون نظر کسی بر باهت افتد به خنده درآید. (ناظم الاطباء).