کلمه جو
صفحه اصلی

کوهاموی

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی بازی و آن چنانست که خاک را توده کنند و مویی در میان آن پنهان سازند و سپس آب بر آن ریزند و گل کنند . پس گرو بندند و بر دور آن گل نشینند و موی را طلبند هر که بیابد گرو را ببرد و آن بازی را بعربی بقیری نامند .

لغت نامه دهخدا

کوهاموی. ( اِ مرکب ) نام نوعی از بازی باشد و آن چنان است که خاک را توده کنند و مویی در میان آن پنهان سازند و بعد ازآن آب بر آن ریزند و گل کنند پس گروی و شرط بندند وبر دور آن گل نشینند و موی را طلبند هرکه بیابد شرطو گرو را ببرد و آن بازی را به عربی بقیری خوانند. ( برهان ). نام بازیی است که مویی را در توده خاک پنهان کنند و جمعی گرد آن توده نشینند و موی را جویند هرکه یابد آن بازی را برد و گرو را گیرد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). مؤلف فرهنگ نظام گوید: در نسخه مهذب الاسماء که نزد من است معنی بقیری را «کوهامان » نوشته ،اما در نسخه متعلق به کتابخانه علامه دهخدا «کوهامون » آمده. ( حاشیه برهان چ معین ). قسمی بازی کودکان. بُقَّیری ̍. محمودبن عمر کوهامون ضبط کرده است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): بقیری کسمیهی ؛ بازیی است که به فارسی آن را کوهاموی گویند. ( از منتهی الارب ).


کلمات دیگر: