خوشخوانی
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
خوشخوانی. [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) خوب خوانی. نیکوخوانی. خوش آوازی. خوش صدائی :
سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را بملک دیگر اندازیم.
سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را بملک دیگر اندازیم.
حافظ.
|| عمل خوش خواندن نوشته ها. مقابل خوش نویسی.کلمات دیگر: