کلمه جو
صفحه اصلی

کوی یافت

فرهنگ فارسی

( اسم ) کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند بچ. سرراهی .

لغت نامه دهخدا

کوی یافت. ( ن مف مرکب ) طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. ( برهان ). بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. ( ناظم الاطباء ). یافته کوی. کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند. بچه سرراهی.( فرهنگ فارسی معین ). بچه سرراهی. منبوذ. ابناءالسکک. لقیط. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در لغت اسدی آن را مرادف حرام زاده و سند و سنده آورده است ولی معنی اولی آن بچه سرراهی است و آن اعم از سند و غیر سند است. مجازاً، حرام زاده. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حرام زاده. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: