کلمه جو
صفحه اصلی

دوقل

فرهنگ فارسی

تیر کشتی .

لغت نامه دهخدا

دوقل. [ دُ ق َ ] ( اِ مرکب ) دوحصه کردن و دوبخش کردن. || جنس بلغورکرده ، چه قل معرب کل است که حصه و پاره باشد. ( لغت محلی شوشتر ).

دوقل. [ دَ ق َ ] ( ع اِ ) تیر کشتی. || نره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

دوقل . [ دَ ق َ ] (ع اِ) تیر کشتی . || نره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


دوقل . [ دُ ق َ ] (اِ مرکب ) دوحصه کردن و دوبخش کردن . || جنس بلغورکرده ، چه قل معرب کل است که حصه و پاره باشد. (لغت محلی شوشتر).



کلمات دیگر: