کلمه جو
صفحه اصلی

اخترمه

فرهنگ معین

( اَ تَ مِ یا مَ ) [ تر - مغ . ] ( اِ. ) در میان ایل های کرمانشاه «یخترمه » نیز گویند. اسب و سلاح و بار و بنة دشمن که پس از کشتن وی تصاحب کنند.

لغت نامه دهخدا

اخترمه. [ اَ ت َ م َ / م ِ] ( ترکی ، اِ ) اسب و سلاح و بار و بنه دشمن که بعد از هزیمت و کشته شدن از وی بدست می آید. اصلش از آختارماخ ترکی است یعنی جستجو کردن. ( یادداشت لغت نامه ) : متهوران شجاعت پیشه تا چهار فرسخ تعاقب نموده سر و اخترمه بیشمار و کسیب بسیار از آن لشکر... گرفته. ( مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ). شاه درّانی تا بیست فرسخ آنها را تعقیب نموده سر و اخترمه بیشماراز آنها گرفته. ( مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ).

فرهنگ عمید

غنایمی که در جنگ از دشمن شکست خورده به دست می آید.


کلمات دیگر: