کلمه جو
صفحه اصلی

بالاندن

فرهنگ فارسی

نمودادن، رویاندن، تناور، ساختن، جنباندن

فرهنگ عمید

۱. نمو دادن، رویاندن.
۲. تناور ساختن.
۳. جنباندن: یک قصیده هزارجا خوانده / پیش هر سفله ریش بالانده (سنائی: مجمع الفرس: بالانده ).


کلمات دیگر: