ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه
صلیقه
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
گوشت بریان پخته
لغت نامه دهخدا
( صلیقة ) صلیقة. [ ص َ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) گوشت بریان پخته. || نان تنک. ( منتهی الارب ). رجوع به صَریقَه شود.
صلیقة. [ ص َ ق َ ] (ع ص ، اِ) گوشت بریان پخته . || نان تنک . (منتهی الارب ). رجوع به صَریقَه شود.
کلمات دیگر: