سحرگاهان
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
سپیده دم، سحرگاهان
سحرگاهان
فرهنگ فارسی
هنگام سحر الف و نون در این زائد است چنانکه در روزگاران و بهاران .
لغت نامه دهخدا
سحرگاهان. [ س َ ح َ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) هنگام سحر. الف و نون در این زائد است چنانکه در روزگاران و بهاران. ( غیاث ). سحرگاه. بوقت سحر :
دهقان بسحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید.
راست چون غیو کشد صفدر در کردوسی.
بسان پرستاره آسمان گردد سحرگاهان
ز سبزه آبدار و سرخ گل وز لاله بستانها.
نباشد زی کُه و هامون مگر بر باد جولانش.
رخشان بسان طارم زریون است.
بمستی بر در باغی گذشتم.
گرفتم باده با چنگ و چغانه.
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب.
دهقان بسحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید.
منوچهری.
بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کشد صفدر در کردوسی.
منوچهری.
نشابور چون شما بسیار دیده است و مردم این بقعت را سلاح ، دعای سحرگاهان است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563 ).بسان پرستاره آسمان گردد سحرگاهان
ز سبزه آبدار و سرخ گل وز لاله بستانها.
ناصرخسرو.
مگر تخت سلیمانست کز دریا سحرگاهان نباشد زی کُه و هامون مگر بر باد جولانش.
ناصرخسرو.
مشرق نبود صبح سحرگاهان رخشان بسان طارم زریون است.
ناصرخسرو.
سحرگاهان که از می مست گشتم بمستی بر در باغی گذشتم.
نظامی.
سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه.
حافظ.
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تودر سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب.
حافظ.
فرهنگ عمید
در وقت سحر، به وقت سحر، سپیده دمان.
پیشنهاد کاربران
سحرگاهان: هنگام هر سحر الف و نون زائد نیست پسوند جمع است
دهقان بسحرگاهان�کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید.
دهقان هر سحرگاه که از خانه بیرون می اید. . .
دهقان بسحرگاهان�کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید.
دهقان هر سحرگاه که از خانه بیرون می اید. . .
آفتاب تنک
( تُ نُ ) ( اِمر. ) هنگام طلوع آفتاب .
( تُ نُ ) ( اِمر. ) هنگام طلوع آفتاب .
کلمات دیگر: