کلمه جو
صفحه اصلی

وعل

فرهنگ فارسی

(اسم ) بز کوهی جمع : اوعال .
جمع وعل بمعنی بز کوهی

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) بز کوهی ، ج . اوعال .

لغت نامه دهخدا

وعل. [ وَ ] ( ع مص ) بر بلندی برآمدن. (
منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

وعل. [وَ ] ( ع اِ ) وَعِل. وُعُل. بز کوهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، اوعال ، وعول ، وُعُل ، موعلة، وَعِلَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مهتر و شریف و توانا. || پناه جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || چاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ): ما لک عنه وعل ؛ یعنی نیست تو را چاره ای از وی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || هم علینا وعل واحد؛ ایشان بر ما مجتمعاند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

وعل. [ وَ ] ( ع اِ ) نام ماه شوال. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). نزد قدما نام ماه شوال ، و جمع آن اوعال و وعلان است. ( اقرب الموارد ).

وعل. [ وَ ع ِ ] ( ع اِ ) شعبان. ( منتهی الارب ). نام ماه شعبان بجاهلیت. ( السامی فی الاسامی ). ج ، اوعال ، وِعلان. ( منتهی الارب ). || ( ص ) شریف و توانا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

وعل. [ وُ ع ُ ] ( ع اِ ) ج ِ وعل ، به معنی بز کوهی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وعل . [ وَ ] (ع اِ) نام ماه شوال . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). نزد قدما نام ماه شوال ، و جمع آن اوعال و وعلان است . (اقرب الموارد).


وعل . [ وَ ] (ع مص ) بر بلندی برآمدن . (
منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


وعل . [ وَ ع ِ ] (ع اِ) شعبان . (منتهی الارب ). نام ماه شعبان بجاهلیت . (السامی فی الاسامی ). ج ، اوعال ، وِعلان . (منتهی الارب ). || (ص ) شریف و توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


وعل . [ وُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ وعل ، به معنی بز کوهی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


وعل . [وَ ] (ع اِ) وَعِل . وُعُل . بز کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج ، اوعال ، وعول ، وُعُل ، موعلة، وَعِلَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مهتر و شریف و توانا. || پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || چاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء): ما لک عنه وعل ؛ یعنی نیست تو را چاره ای از وی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هم علینا وعل واحد؛ ایشان بر ما مجتمعاند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

بز کوهی.

دانشنامه عمومی

وعل (یمن). وعل روستایی است در ناحیهٔ (التعزیة) از توابع استان اِب در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن (۱۴۸ ) نفر (۱۳ خانوار) می باشد.این روستا در پایهٔ کوه (جبل الشرق) روی تپه ای واقع شده است.


کلمات دیگر: