کینه ها، جمع حقد، به کینه آوردن، به کینه واداشتن
( اسم ) جمع : حقد کینه ها .
کینه ها
( اسم ) جمع : حقد کینه ها .
کینه ها
مولوی .
احقاد. [ اِ ] (ع مص ) بکینه آوردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). || نیافتن چیزی از معدن بعد از جستن . نایافتن چیزی از معدن . (تاج المصادر).
حقد#NAME?