کلمه جو
صفحه اصلی

بالشچه

فارسی به انگلیسی

cushion


لغت نامه دهخدا

بالشچه. [ ل ِ چ َ/ چ ِ ] ( اِ مصغر ) بالش خرد. ( آنندراج ). مصغر بالش. بالش کوچک. ( ناظم الاطباء ). رفرف. ( منتهی الارب ). || چیزی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. ( ناظم الاطباء ). غِلالَه. عِجازَه. عُظمَة؛ بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

بالش کوچک، بالشک، بالشتک.


کلمات دیگر: