کلمه جو
صفحه اصلی

نخله

عربی به فارسی

نخل , نخل خرما , نشانه پيروزي , کاميابي , کف دست انسان , کف پاي پستانداران , کف هرچيزي , پهنه , وجب , با کف دست لمس کردن , کش رفتن , رشوه دادن


فرهنگ فارسی

واحدنخل، یک درخت رما
نخ نما ( صفت ) پارچه یافرشی که براثراستعمال متمادی تاروپودش آشکارشده : [ یقه لباسش نخ نماشده][ قالی نخ نما].
عصای مسافر یا کفش و پاپوش

فرهنگ معین

(نَ لِ ) [ ع . نخلة ] (اِ. ) واحد نخل ، یک درخت خرما.

لغت نامه دهخدا

نخلة. [ ن َ ل َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی [ جنگی ] از روزهای فجار است ، و فجار جایگاهی است میان مکه و طایف . (از مجمعالامثال میدانی ).


نخلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) درخت خرما. (دهار) (کنزاللغات ). یک خرمابن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). یک درخت خرما. (غیاث اللغات ). واحد نخل است . رجوع به نخل شود.


( نخلة ) نخلة. [ ن َ ل َ ] ( ع اِ ) درخت خرما. ( دهار ) ( کنزاللغات ). یک خرمابن. ( ترجمان علامه جرجانی ). یک درخت خرما. ( غیاث اللغات ). واحد نخل است. رجوع به نخل شود.

نخلة. [ ن َ ل َ ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) روزی [ جنگی ] از روزهای فجار است ، و فجار جایگاهی است میان مکه و طایف. ( از مجمعالامثال میدانی ).

نخلة. [ ن َ ل َ ] ( اِخ ) ( ذوالَ... ) لقب مسیح بن مریم علیهاالسلام. ( منتهی الارب ).
نخله. [ ن َ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِ ) خرمابن.( ناظم الاطباء ). رجوع به نخلة شود. || عصای مسافر. || کفش. پاپوش. ( ناظم الاطباء ).

نخله . [ ن َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) خرمابن .(ناظم الاطباء). رجوع به نخلة شود. || عصای مسافر. || کفش . پاپوش . (ناظم الاطباء).


نخلة. [ ن َ ل َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) لقب مسیح بن مریم علیهاالسلام . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

= نخل

نخل#NAME?


دانشنامه عمومی

نخله (استان وادی). نخله (به عربی: النخلة) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه الرباح واقع شده است. نخله ۱۲٬۶۵۲ نفر جمعیت دارد و ۸۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فهرست شهرهای الجزایر


کلمات دیگر: