کلمه جو
صفحه اصلی

عای

فرهنگ فارسی

یا عائب دارای عیب یا شیر خفته و دفزک .

لغت نامه دهخدا

عای . (اِخ ) (در عبری بمعنی کومه ٔ خرابی ) یکی از شهرهای کنعانیان که یوشعآن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانه ٔ عای و بیت ایل بر پا نمود و مسافت میانه ٔ این دو شهر بقدری بود که امکان داشت کمینگاهی به طرف غربی عای فراهم کرده که مردان و اهالی بیت ایلش نتوانند دید. عای در مشرق بیت ایل و به مسافت نه میل به شمال اورشلیم واقع و محل موضعش فعلاً به خرابه ٔ حیان معروف است و عای 38 مرتبه در کتاب مقدس وارد گشته است .


عای . (اِخ ) یکی از شهرهای عمونیان که در نزدیکی حشبان واقع بود. کتاب ارمیا 49:3. (قاموس کتاب مقدس ).


عای. ( اِخ ) ( در عبری بمعنی کومه خرابی ) یکی از شهرهای کنعانیان که یوشعآن را مفتوح گردانید ابراهیم نیز چادر خود را در میانه عای و بیت ایل بر پا نمود و مسافت میانه این دو شهر بقدری بود که امکان داشت کمینگاهی به طرف غربی عای فراهم کرده که مردان و اهالی بیت ایلش نتوانند دید. عای در مشرق بیت ایل و به مسافت نه میل به شمال اورشلیم واقع و محل موضعش فعلاً به خرابه حیان معروف است و عای 38 مرتبه در کتاب مقدس وارد گشته است.

عای. ( اِخ ) یکی از شهرهای عمونیان که در نزدیکی حشبان واقع بود. کتاب ارمیا 49:3. ( قاموس کتاب مقدس ).


کلمات دیگر: