کلمه جو
صفحه اصلی

اللهی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به الله خدایی . ۲ - مرد کامل رشید از نقص رسته : ( روح را تائ ثیر آگاهی بود هر کرا این پیش اللهی بود ) (مثنوی )

فرهنگ معین

(اَ لْ لا ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به الله، خدایی . ۲ - مرد کامل ، از نقص رسته .

لغت نامه دهخدا

اللهی. [ اَل ْ لا ] ( ص نسبی ) منسوب به اﷲ. خدایی. مرد خدایی. خداپرست.
- اللهیان ؛ مردان خدا :
باز وقت صبح چون اللهیان
برزنند از بحر سر چون ماهیان.
مولوی.

دانشنامه عمومی

اللهی (تایباد). اللهی (تایباد)، روستایی از توابع بخش باخرز شهرستان تایباد در استان خراسان رضوی ایران است.

واژه نامه بختیاریکا

( اَللهی (علایی) ) از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) شیخ روات؛ ( ط ) بابادی


کلمات دیگر: