برابر پارسی : برگزیدن
انتخاب کردن
برابر پارسی : برگزیدن
فارسی به انگلیسی
to select or choose, to elect
adopt, appoint, choose, constitute, opt, pick, return, select, tag, take
فارسی به عربی
اختر , شاب , فرد , منتخب , منطقی
مترادف و متضاد
انتخاب کردن، برگزیدن
جدا کردن، پسندیدن، خواستن، گزیدن، انتخاب کردن، برگزیدن
زدن، خشکی زدن، ترکاندن، انتخاب کردن، شکاف دادن
انتخاب کردن، برگزیدن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن
جدا کردن، گزیدن، انتخاب کردن، برگزیدن
انتخاب کردن، برگزیدن
جدا کردن، انتخاب کردن
انتخاب کردن، راه راه کردن
فرهنگ فارسی
برگزیدن
لغت نامه دهخدا
انتخاب کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برگزیدن :
هلاک مشرب صیاد دام بر دوشم
که جای گل ز چمن بلبل انتخاب کند.
هلاک مشرب صیاد دام بر دوشم
که جای گل ز چمن بلبل انتخاب کند.
سلیم ( از آنندراج ).
واژه نامه بختیاریکا
گِر نُهادن
پیشنهاد کاربران
select
نمایندگی دادن . . گماردن. . گماشتن . . گزینش کردن . . پسندکردن . . دست نشاندن. .
کلمات دیگر: