کلمه جو
صفحه اصلی

بریش

فرهنگ فارسی

پاشیدن و فرو نشاندن تبدیل بریز است .

لغت نامه دهخدا

بریش . [ ب َ ] (اِ) مخفف ابریشم . (آنندراج از فرهنگ سکندرنامه ). و رجوع به بریشم شود.


بریش . [ ب ِ ] (اِمص ) پاشیدن و فرونشاندن . (برهان ). تبدیل بریز است .(آنندراج ). پاشیدگی و فرونشاندگی . (ناظم الاطباء).


بریش . [ ب َ ] (اِ) اسپ چپار، که خجکها دارد بخلاف رنگ خود. (منتهی الارب ). اسپ چپار که خجکهای سفید یا سیاه بخلاف لون آن دارد. (آنندراج ). به معنی أبرش است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به ابرش شود.


بریش. [ ب َ ] ( اِ ) اسپ چپار، که خجکها دارد بخلاف رنگ خود. ( منتهی الارب ). اسپ چپار که خجکهای سفید یا سیاه بخلاف لون آن دارد. ( آنندراج ). به معنی أبرش است. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به ابرش شود.

بریش. [ ب َ ] ( اِ ) مخفف ابریشم. ( آنندراج از فرهنگ سکندرنامه ). و رجوع به بریشم شود.

بریش. [ ب ِ ] ( اِمص ) پاشیدن و فرونشاندن. ( برهان ). تبدیل بریز است.( آنندراج ). پاشیدگی و فرونشاندگی. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

بریش (به عربی: بریش) یک شهرداری در الجزایر است که در استان ام البواقی واقع شده است. بریش ۱۶٬۲۷۴ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای الجزایر

واژه نامه بختیاریکا

( بُریش ) برس؛ از گونه ی گیاهان شبیه به برس
( بُریش ) برس


کلمات دیگر: