۱ - ( اسم ) دعا و وردی که شخص را قادر بتصرف در اشیائ میسازد افسون . ۲ - ( صفت ) مسحور افسون شده ۳ - دست انداخته مسخره شده .
اسب تیز رو . یا بوی تیز دو .
منتر. [ م َ ت َ ] (اِ) مأخوذ از سنسکریت ، کلام و آواز مؤثر. (ناظم الاطباء). || مأخوذ از اوستائی منثره ، به معنی کلام مقدس ، دعا. دعا و وردی که شخص را قادر به تصرف در اشیا و اشخاص می سازد. افسون . (از فرهنگ فارسی معین ).
- انتر و منتر ؛ معطل و حیران و سرگردان . گرفتار حیرت و اعجاب و شگفتی . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- منتر کردن ؛ کسی را حیران و سرگشته و معطل و بی تکلیف گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- || کسی را مطیع اراده ٔ خود کردن و مسحور ساختن و از هر اقدامی بازداشتن .
|| ذکری که مرتاضین برای دفع گزند گزندگان می سرایند. (ناظم الاطباء).
منتر. [ م ُ ت َرر ] (ع ص ) اسب تیزرو. (منتهی الارب ) یابوی تیزدو. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
۱. [عامیانه] مورد تمسخر و استهزا.
۲. [عامیانه] معطل.
۳. (اسم) افسونی که برای رام کردن جانوران گزنده و درنده بخوانند.
〈 منتر کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]
۱. مسخره کردن.
۲. معطل کردن.
در بارو عامه،وردی که بر چاقوی بسته شده خوانند تا حیوانات ...