کلمه جو
صفحه اصلی

انباری

فارسی به انگلیسی

pantry, storeroom

فرهنگ فارسی

یا ابن الانباری محمد بن عبد الکریم بن ابراهیم بن عبد الکریم سدید الدوله فاضل و ادیب بود و در دستگاه خلفای عباسی در بغداد تقرب و مقام داشت .

لغت نامه دهخدا

انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) یا مقری انباری ، شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن احمد. او راست : المختار من نوادر الاخبار. (از معجم المطبوعات ).


انباری . [اَم ْ ] (اِخ ) ابوالبرکات کمال الدین عبدالرحمان بن محمدبن عبیداﷲ انصاری . و رجوع به ابن انباری ... شود.


انباری .[ اَم ْ ] (اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن یعقوب ، مکنی به ابوطالب . از علمای شیعه بود. رجوع به ابوطالب ... شود.


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) شاعر معاصر رشید وطواط بود. شخص اخیر بیت زیر را از وی نقل کرده است :
آن کودک طباخ بر آن چندان نان
ما را بلبی همی ندارد مهمان .

(از حدائق السحر چ عباس اقبال ص 41).


اطلاع دیگری از او بدست نیامد.

انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) محمدبن ابی الفضل ، مکنی به ابوطاهر از ادبای مصر بود. رجوع به ابوطاهر... شود.


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) یا ابن الانباری ، محمدبن عبدالکریم بن ابراهیم بن عبدالکریم سدیدالدوله . (469 - 558 هَ .ق .). فاضل و ادیب بود و در دستگاه خلفای عباسی در بغدادتقرب و مقام داشت . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 919).


انباری. [ اَم ْ ] ( اِ ) هودجی که پشت فیل گذارند. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) منسوب به انبار، شهر قدیمی در عراق یا منسوب به سکةالانبار نام کوچه ای در مرو. ( از منتهی الارب ). || انباربان. انباردار. رجوع به انباردار شود. || پُرکن. ( شرفنامه منیری ) ( مؤید الفضلاء ).

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) شاعر معاصر رشید وطواط بود. شخص اخیر بیت زیر را از وی نقل کرده است :
آن کودک طباخ بر آن چندان نان
ما را بلبی همی ندارد مهمان.
( از حدائق السحر چ عباس اقبال ص 41 ).
اطلاع دیگری از او بدست نیامد.

انباری. [اَم ْ ] ( اِخ ) ابوالبرکات کمال الدین عبدالرحمان بن محمدبن عبیداﷲ انصاری. و رجوع به ابن انباری... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) ابوالحسن. حکیم و ریاضی دان بود. رجوع به ابوالحسن انباری شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی محمدقاسم بن بشاربن حسن. رجوع به ابن انباری... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) احمدبن اسحاق نحوی ، مکنی به ابوجعفر. رجوع به احمد... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) داودبن هیثم بن اسحاق بن بهلول... تنوخی لغوی نحوی. رجوع به ابوسعید داود... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) یا مقری انباری ، شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن احمد. او راست : المختار من نوادر الاخبار. ( از معجم المطبوعات ).

انباری.[ اَم ْ ] ( اِخ ) عبیداﷲبن احمدبن یعقوب ، مکنی به ابوطالب. از علمای شیعه بود. رجوع به ابوطالب... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) محمدبن ابی الفضل ، مکنی به ابوطاهر از ادبای مصر بود. رجوع به ابوطاهر... شود.

انباری. [ اَم ْ ] ( اِخ ) یا ابن الانباری ، محمدبن عبدالکریم بن ابراهیم بن عبدالکریم سدیدالدوله. ( 469 - 558 هَ.ق. ). فاضل و ادیب بود و در دستگاه خلفای عباسی در بغدادتقرب و مقام داشت. ( از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 919 ).

انباری . [ اَم ْ ] (اِ) هودجی که پشت فیل گذارند. (ناظم الاطباء). || (ص ) منسوب به انبار، شهر قدیمی در عراق یا منسوب به سکةالانبار نام کوچه ای در مرو. (از منتهی الارب ). || انباربان . انباردار. رجوع به انباردار شود. || پُرکن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء).


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) ابوالحسن . حکیم و ریاضی دان بود. رجوع به ابوالحسن انباری شود.


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی محمدقاسم بن بشاربن حسن . رجوع به ابن انباری ... شود.


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) احمدبن اسحاق نحوی ، مکنی به ابوجعفر. رجوع به احمد... شود.


انباری . [ اَم ْ ] (اِخ ) داودبن هیثم بن اسحاق بن بهلول ... تنوخی لغوی نحوی . رجوع به ابوسعید داود... شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَنْباری ، ابومحمد قاسم بن محمد بن بشار (د ۳۰۴ یا ۳۰۵ق /۹۱۶ یا ۹۱۷م )، ادیب، لغوی و محدث بود.
نسبت انباری نشان از آن دارد که وی از شهر انبار برخاسته ، اما یغموری او را اهل سامرا دانسته است . به گفته خود او هنگامی که فرزندش محمد کودکی خردسال بود، به بغداد رفت (ح ۲۷۵ق ). وی که ظاهراً در آغاز ورودش به بغداد در تنگدستی به سر می برد، کوشید با حمایت ثعلب و یاری خاندان بنوبدر زندگی خود را سامان بخشد.

واژه نامه بختیاریکا

تَکُلی؛ کُلِه دوی

پیشنهاد کاربران

نام یکی از اتاق های خانه که اهالی خانه بر آن می نهند و محلی برای نگهداری و انبار وسایل مختلف است انباری یکی از مهمترین بخش های منزل که نظم فضای اصلی منزل به شمار می رود . انباری ها همچنین محلی برای نگهداری هر وسیله ای، از تجهیزات ورزشی گرفته تا وسایل تزئینی مربوط به مناسبت ها، لباس های فصلی و لوازم بی کاربردی هستند که ارزش نوستالژیک برای ما دارند . از انباری ها بیشتر بدلیل عدم طبقه بندی و نظم دهی به خوبی استفاده نمی شود.


کلمات دیگر: