حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد .
نیب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نیب. [ ن َ ] ( ع مص ) بر دندان کسی زدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رسیدن دندان کسی را. ( منتهی الارب ).
نیب. ( ع ص ، اِ ) جمع ناب به معنی ماده شتر کلانسال است. رجوع به ناب شود. || جمع انیب به معنی غلیظالناب است.( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به انیب شود.
نیب. ( اِ ) حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد. ( ناظم الاطباء ).
نیب. ( ع ص ، اِ ) جمع ناب به معنی ماده شتر کلانسال است. رجوع به ناب شود. || جمع انیب به معنی غلیظالناب است.( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به انیب شود.
نیب. ( اِ ) حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد. ( ناظم الاطباء ).
نیب . (اِ) حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد. (ناظم الاطباء).
نیب . (ع ص ، اِ) جمع ناب به معنی ماده شتر کلانسال است . رجوع به ناب شود. || جمع انیب به معنی غلیظالناب است .(از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به انیب شود.
نیب . [ ن َ ] (ع مص ) بر دندان کسی زدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رسیدن دندان کسی را. (منتهی الارب ).
گویش مازنی
/neyeb/ به تاخت دویدن – با سرعت دویدن - نهیب زدن
۱به تاخت دویدن – با سرعت دویدن ۲نهیب زدن
کلمات دیگر: