کلمه جو
صفحه اصلی

الس

فرهنگ فارسی

( اسم ) اولاس
این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز دهند .

لغت نامه دهخدا

الس . [ اُ ] (اِخ ) این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز (آمل ) دهند. رجوع به ممرز شود.


الس . [اَ ] (ع مص ) خیانت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). با کسی خیانت کردن . (مصادر زوزنی ). خیانت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شوریده خرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). شوریدگی عقل . (منتهی الارب ). شوریده عقل شدن یا رفتن عقل . (از اقرب الموارد). الس الرجل (مجهولا)؛ اختلط عقله أو ذهب ، فهو مألوس . (اقرب الموارد). || (اِ) اصل بد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از لسان العرب ). || خیانت و دزدی . (منتهی الارب ). الخیانة والغش . (اقرب الموارد). || دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کذب . || شک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریبت . (اقرب الموارد). تردید. دودلی . || تغییر خو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خطای تدبیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).


( آلس ) آلس. [ ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) نام شهری ببلاد روم نزدیک بدریا بیک روزه راه از طرسوس.
الس. [اَ ] ( ع مص ) خیانت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). با کسی خیانت کردن. ( مصادر زوزنی ). خیانت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شوریده خرد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شوریدگی عقل. ( منتهی الارب ). شوریده عقل شدن یا رفتن عقل. ( از اقرب الموارد ). الس الرجل ( مجهولا )؛ اختلط عقله أو ذهب ، فهو مألوس. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) اصل بد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از لسان العرب ). || خیانت و دزدی. ( منتهی الارب ). الخیانة والغش. ( اقرب الموارد ). || دروغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کذب. || شک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریبت. ( اقرب الموارد ). تردید. دودلی. || تغییر خو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خطای تدبیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

الس. [ اُ ] ( اِخ ) این نام را در قرای میان رودبار رشت به ممرز ( آمل ) دهند. رجوع به ممرز شود.

دانشنامه عمومی

آلس. شهر آلس (به فرانسوی: Alès) در شهرستان گار در ناحیه لانگدوک روسیون با جمعیت ۳۹٬۹۴۳ نفر در کشور فرانسه واقع شده است
فرانسه
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)

واژه نامه بختیاریکا

( اُلُس ) جمعیت؛ شلوغی؛ ازدحام

پیشنهاد کاربران

OLOS ، اُلُس٘ در لهجه پارسی غور به معنی، مردم ، است. اُرُز٘ هم تلفظ می شود که بمعنای مردم است . در لهجه پارسی غور ( ، و پ ف ) ، . ( ل ر، ) زس، ( ق ک خ ، ) ، ( گ غ ) در اکثری جملات این حروف های داخل قوس جای یک دیگر شان باهم تبدیل میشود


کلمات دیگر: