کلمه جو
صفحه اصلی

منگل

فارسی به انگلیسی

siphon, subterranean siphon

subterranean siphon


siphon


فرهنگ فارسی

مجرای آب که زیر مین درزیرنهردیگرساخته می شودکه آب ازیک طرف فروبرودوازطرف دیگربالابیاید
( اسم ) ۱ - جایی که آب از بالا بدان ریزد و جمع گردد و از سر آن بپایین فرو ریزد . ۲ - شتر گلو
دزد و راهزن و آنرا شنگل نیز گویند و دور نیست که شنگل و منگل مرادف باشند .

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) شترگلو، مجرای آب در زیر زمین .
(مُ گُ ) [ انگ . ] (اِ. ) = منگول : مبتلا به منگلی ، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشم های بادامی و قیافه ای مغولی هستند.
(مَ گُ ) (ص . ) دزد، راهزن .

( ~.) (اِ.) شترگلو، مجرای آب در زیر زمین .


(مُ گُ) [ انگ . ] (اِ.) = منگول : مبتلا به منگلی ، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشم های بادامی و قیافه ای مغولی هستند.


(مَ گُ) (ص .) دزد، راهزن .


لغت نامه دهخدا

منگل. [ م َ گ ُ ] ( اِ ) دزد و راهزن و آن را شنگل نیز گویند و دور نیست که شنگل و منگل مرادف باشند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). در صحاح الفرس به همین معنی آمده. رشیدی احتمال میدهد مصحف «شنگل » باشد. مؤلف فرهنگ نظام این احتمال را بعید می داند. ( از حاشیه برهان چ معین ).

منگل. [ م َ گ ُ ] ( اِ ) یا آب منگل. مظهر قنات ؛ یعنی آنجا که آب قنات بر روی زمین پیدا آید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

منگل. [ م َ گ َ ] ( اِخ ) محله ای از محلات ناحیه آمل است. ( از بخش انگلیسی سفرنامه مازندران و استرآبادرابینو ص 114 ). رجوع به ترجمه فارسی آن ص 153 شود.

منگل . [ م َ گ ُ ] (اِ) دزد و راهزن و آن را شنگل نیز گویند و دور نیست که شنگل و منگل مرادف باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در صحاح الفرس به همین معنی آمده . رشیدی احتمال میدهد مصحف «شنگل » باشد. مؤلف فرهنگ نظام این احتمال را بعید می داند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


منگل . [ م َ گ ُ ] (اِ) یا آب منگل . مظهر قنات ؛ یعنی آنجا که آب قنات بر روی زمین پیدا آید. (یادداشت مرحوم دهخدا).


منگل . [ م َ گ َ ] (اِخ ) محله ای از محلات ناحیه ٔ آمل است . (از بخش انگلیسی سفرنامه ٔ مازندران و استرآبادرابینو ص 114). رجوع به ترجمه ٔ فارسی آن ص 153 شود.


دانشنامه عمومی

منگل ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:
آب منگل، محله ای در تهران، علت نام گذاری:اگر منشا آبی از رودخانه باشد به آن منگل می گویند.
منگل، روستایی از توابع بخش شیرگاه شهرستان سوادکوه در استان مازندران
منگل جنوبی، آبادی از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل در استان مازندران
منگل دره، منطقه ای در شهرستان آمل

گویش مازنی

/mangel/ از توابع شیرگاه سوادکوه - از توابع لاریجانات آمل & گاوبند - گاوسرا & دسته دسته گشتن گوسفندان در اثر باد، تند و آذرخش

۱از توابع شیرگاه سوادکوه ۲از توابع لاریجانات آمل


۱گاوبند ۲گاوسرا


دسته دسته گشتن گوسفندان در اثر باد،تند و آذرخش


پیشنهاد کاربران

منگل: [ اصطلاح چوپانی ] محل نگهداری گوسفندان که اطرافش با چپر محصور باشد .

منگل:قناتی است که منبع تغذیه ی ان اب رود خانه ی دائمی است. گاهی وجود ارتفاعات مانع رسیدن اب رودخانه به منطقه ای مشخص می شود در این صورت باحفر منگل اب رودخانه را که در سطح زمین جاری است مجددا به زیر زمین برده وسپس انرا بااستفاده از شیب مناسبی که در منطقه مورد نظر ایجاد می کنند به سطح زمین می اورند. یکی از بهترین انواع قنات منگل منظومه شمس اباد کرج است.

چندی است که اصطلاحات آشنای �منگول� و �منگولیسم� - در توصیف بیماران و بیماری عقب ماندگی ذهنی - در متون رسمی و گفتارهای پزشکان و اغلب رسانه ها یا به کار نمی رود یا کمتر استفاده می شود. اما چرا این واژه ها کمتر به کار می روند و به جای آن از اصطلاح کمتر شناخته شده � سندروم داون� استفاده می شود؟

� به عبارت دیگر به جای این که گفته شود فلان شخص عقب مانده ذهنی �منگول� یا مبتلا به �منگولیسم� است می گویند این شخص مبتلا به �سندروم داون� است.

� سندروم داون یا منگولیسم معروف ترین نوع عقب ماندگی ذهنی است� که چون همه انواع آن را دربرنمی گیرد عینا معادل �عقب مانده ذهنی� نیست و�سال ها به دلیل شباهت صورت همه مبتلایان به قوم مغول ( منگول ) این بیماری منگولیسم خوانده می شد اما پس از اعتراضاتی دایر بر این که در آن توهین نژادی مستتر و پنهان است نام آن به بیماری "سندروم داون" تغییر یافته است��و منظور اختلالی است که موجب عقب ماندگی ذهنی می شود و مبتلایان به آن ضریب هوشی پایینی دارند ( حدود 50 ) .

� مهم ترین ویژگی های مبتلایان به سندروم داون، تاخیر در رشد فیزیکی، عقب ماندگی ذهنی و چند خصوصیت در چهره و چشمان است.


به جای اصطلاح رایج و تحقیر آمیز �منگول� و حتی �عقب مانده ذهنی� یا �عقب افتاده ذهنی� از تعبیر �مبتلا به سندروم داون� استفاده کنیم.
به این دلیل در همه جای جهان به سندرم داون منگول گفته میشد چون بیماران چشمانی همچون منگول ( مغول ) ها پیدا میکردند. که با اعتراض منگول ها ( مغولها ) رو به رو شد که توهین نژادی در نام این سندرم است پس از آن این سندرم از منگولیسم ( مانند منگل ها شدن ) به داون تغییر نام داد.


به کسی میگن که هیچی حالیش نیس پشتکوهی


کلمات دیگر: