( اسم ) طایفه قبیله جماعت . جمع : الوسات
نام قصبه ایست در ساحل فرات که جمعی از دانشمندان و شاعران از اینجا برخاسته و به الوسی شهرت یافته اند .
الوس . [ اَ ] (ع اِ) چیزی از طعام : ماذقت الوساً؛ نخوردم چیزی را. (از منتهی الارب ). ماذقت عنده الوساً؛ چیزی از طعام نزد او نخوردم و همچنین است مألوس . (از ذیل اقرب الموارد).
الوس . [ اُ ] (اِخ ) نام اسب فرشته ٔ آفتاب . رجوع به اُلوس (بمعنی سفید) شود.
الوس . [ اُ ] (ترکی - مغولی ، اِ) باواو غیرملفوظ در ترکی قوم را گویند. (غیاث اللغات ).مخفف اولوس است . (از آنندراج ). قبیله و جماعت : از راه ولی العهدی و قائم مقامی پدر وارث تخت و پادشاهی و الوس و لشکر شد. (جامع التواریخ رشیدی ). و او خود رادر نظر پادشاه چنان فرانموده بود که در همه ٔ الوس پادشاه را از او مشفقتر کس نیست . (رشیدی ). و رجوع به تاریخ گزیده چ لندن (فهرست ) شود. || الکه و یورت و محله : از راه گرجستان به دربند رفت و از آنجا به الوس ازبک درآمد. (ذیل حافظ ابرو بر رشیدی ).
الوس . [ اُ ] (ص ) بمعنی سفید، و در پهلوی الوس یا اروس برابر است با واژه ٔ اوستایی ائوروش که بهمین معنی است . در سانسکریت اروس بمعنی سرخ فام آمده است . دراوستا ائوروش و در نوشته های پهلوی الوس (= اروس ) بسیار بکار رفته و در همه جا لفظ مترادف سپیت اوستایی و سپیت پهلوی است . در نوروزنامه ٔ خیام آمده است : «چنین گویند که از صورت چهارپایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست ، چه وی شاه همه ٔ چهارپایان چرنده است و گویند آن فرشته که گردونه ٔ آفتاب کشد بصورت اسبی است الوس نام ... و همو [ خسرو پرویز ] گوید که پادشاه سالار مردان است و اسب سالار چهارپایان ، و گویند هر اسبی که رنگ او رنگ مرغان بود خاصه سپید، آن بهتر و شایسته تر بود...». باز در نوروزنامه در ردیف نامهای اسبان بزبان پارسی چنین آمده : «الوس ، چرمه ، سرخ چرمه ...» و جز آن ، و در چند سطر دیگر گوید: «اما الوس آن اسبست که گویند آسمان کشد و گویند دوربین بود و از دورجای بانگ سم اسپان شنود و بسختی شکیبا بود...». چنانکه گفته شد الوس بمعنی سپید است و اینکه نام اسپ پنداشته شده درست نیست . (از فرهنگ ایران باستان ص 257).
الوس . [ اَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ساحل فرات که جمعی از دانشمندان و شاعران از اینجا برخاسته و به الوسی شهرت یافته اند. این قصبه در 34 درجه و 5 دقیقه ٔ عرض شمالی با 40 درجه و 7 دقیقه ٔ طول شرقی واقع شده است . (ازقاموس الاعلام ترکی ج 2). این شهر بنام مردی الوس نام تسمیه شده و در ساحل فرات نزدیک عانات و حدیثه قرار دارد و اینکه بعضی آنرا شهری در ساحل بحر شام نزدیک طرطوس دانسته اند اشتباه است . (از معجم البلدان ). این شهر را الوسه و آلوسه نیز گویند. و رجوع به همین کتاب و اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 و کلمه ٔ آلوسه شود.