برابر پارسی : لابه کردن، لابیدن
التماس کردن
برابر پارسی : لابه کردن، لابیدن
فارسی به انگلیسی
to entreat
adjure, beg, beseech, conjure, implore, entreat, plead, solicit, supplicate
فارسی به عربی
توسل , عن
مترادف و متضاد
تقاضا کردن، استدعاء کردن، التماس کردن، در جستجوی چیزی بودن
نفرین کردن، لعنت کردن، التماس کردن
تقاضا کردن، درخواست کردن، خواستن، بیرون کشیدن، جلب کردن، التماس کردن، تشجیع کردن، خواستار بودن، وسوسه کردن
درخواست کردن، استدعاء کردن، التماس کردن
اعتراض کردن، التماس کردن، به شهادت طلبیدن
دزدیدن، کش رفتن، التماس کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) . ۱ - در خواستن خواهش کردن. ۲ - لابد کردن تضرع کردن .
لغت نامه دهخدا
التماس کردن.[ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خواهش کردن. درخواستن : آن موی وی التماس کرد بدان سبب موی وی برید. ( قصص الانبیاء ص 139 ). رقعه بمن نوشت و التماس کرد تاآن ملطفات را بحضرت فرستم. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
شاید که التماس کند خلعت خرید
سعدی که شکر نعمت پروردگار کرد.
شاید که التماس کند خلعت خرید
سعدی که شکر نعمت پروردگار کرد.
سعدی.
و رجوع به التماس شود. || خواستن چیزی با تضرع و زاری.فرهنگ فارسی ساره
لابیدن، لابه کردن
واژه نامه بختیاریکا
خدانه به شفا اَوُردن؛ درکِستِن
پیشنهاد کاربران
plead
لابه کردن،
خواهش کردن،
التماس کردن
لابه کردن،
خواهش کردن،
التماس کردن
We would spend every meal time entreating the child to eat her vegetables
ما در هر وعده غذایی، داریم زمانی رو صرف التماس کردن به بچه ها میکنیم تا اینکه سبزیجات شون رو بخورن
ما در هر وعده غذایی، داریم زمانی رو صرف التماس کردن به بچه ها میکنیم تا اینکه سبزیجات شون رو بخورن
از و چز کردن
کشتیار کسی شدن
تضرع
کلمات دیگر: