کلمه جو
صفحه اصلی

انباشته شدن

فارسی به انگلیسی

accumulate, aggregate, collect, mass

واژه نامه بختیاریکا

چَل گِریدِن

جدول کلمات

تراکم

پیشنهاد کاربران

drift
( تغییر جهت تدریجی به سوی خاصی ) ،
( حرکت کردن با جریان آب یا هوا یا وضعیت و غیره ) ،
پشته شدن،
انباشته شدن ( در اثر جریان آب یا باد و غیره )
e. g. sand had been drifted around the lake
شن در اطراف دریاچه انباشته شده بود.


کلمات دیگر: