کلمه جو
صفحه اصلی

مقاطیع

فرهنگ فارسی

جمع مقطوع یا قسمی از حدیث مقابل مراسیل و مسانید .

لغت نامه دهخدا

مقاطیع. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مقطوع. ( ناظم الاطباء ). || قسمی از حدیث ، مقابل مراسیل و مسانید. حدیثهای منقطع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقطوع شود. || مقاطیعالشعر؛ ابیات مفرده. ( از محیط المحیط ). مفردات.


کلمات دیگر: