کلمه جو
صفحه اصلی

اعتنان

فرهنگ فارسی

مطلع شدن بچیزهای کسی دانا شدن از باخبار کسانی .

لغت نامه دهخدا

اعتنان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) مطلع شدن بچیزهای کسی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دانا شدن به اخبار کسانی. ( از اقرب الموارد ). یقال : «اعتن ما عندهم اعتناناً؛ یعنی مطلع شد بچیزهای ایشان. ( منتهی الارب ). || پیش گرفتن و پیش آمدن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). چیزی نزد کسی ظاهر شدن. و بدین معنی با«لام » متعدی شود. یقال : اعتن له الشی ٔ؛ ای ظهر له. || پیش آمدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: