کلمه جو
صفحه اصلی

اعجام القران

فرهنگ فارسی

( اعجام القر آن ) نقطه گذاری قر آن حروف قر آن را نقطه نهادن . رفع ابهام کردن از قر آن بنقطه گذاردن بر حروف آن .

لغت نامه دهخدا

( اعجام القرآن ) اعجام القرآن. [ اِ مُل ْ ق ُرْ ] ( ع اِ مرکب ) نقطه گذاری قرآن. حروف قرآن را نقطه نهادن. رفع ابهام کردن از قرآن به نقطه گذاردن بر حروف آن. توضیح آنکه ، اعجام مصدر باب افعال است و یکی از معانی باب مذکور سلب ، یعنی از میان بردن ریشه فعل است و چون عجمه ( ریشه ثلاثی آن ) بمعنی ابهام و گنگی است باب افعال از آن سلب معنی ثلاثی را میرساند، یعنی رفع ابهام و گنگی ،چنانکه «اعجمت الکلام »؛ یعنی از این سخن رفع گنگی و ابهام کردم. چون نقطه گذاردن بر حروف و زیر و زبر نهادن بر آنها ابهام و گنگی سخن را از میان میبرد و تلفظ و قرائت آنرا آسان میسازد، آن عمل را اعجام نامیده اند. در ابتدا کُتّاب وحی ( کاتبان قرآن ) قرآن را خالی از هر گونه نقطه و علامت و حرکتی نوشتند و آن نه تنها نقطه و زیر و زبر و پیش نداشت بلکه حروف «واو، الف ، یاء» نیز در کلمه نوشته نمیشد و پیداست که خواندن چنین خطی تا چه حد مشکل خواهد بود، در مثل یک کلمه با شکل خاص بچند صورت خوانده میشد که معنی هر یک بادیگری تفاوت فاحش داشت از آن جمله است : «قل » بمعنی بگو، «قال » بمعنی گفت نیز خوانده میشد و «طب « »طاب » قرائت میگردید و «کتب » میان اسم و فعل مفرد و جمع، معلوم و مجهول مشترک بود، و مسلمات «مسلمت » و کافرون «کفرون » نوشته میشد که نظائر آنها بسیار بود و با درنظر گرفتن اینکه نقطه نیز بر حروف گذاشته نمیشد پیداست که کار خواندن سخت مشکل میبود. و چه بسا که اشتباه در یک زیر و یا زبر معنای کلام را دگرگون سازد تا جایی که سرحد میان کفر و ایمان باشد چنانکه در داستان ابوالاسود دؤلی معروف است ، ولی دو عامل اساسی حافظه قوی و ذوق سرشار، عرب را قبل از آمیزش با بیگانگان از خطا و اشتباه در قرائت قرآن که به آن سخت مؤمن و دلبسته بودند، نگاه میداشت ، لیکن پس از رواج اسلام در میان مردم ملتهای مختلف که بزبان عربی کمترین اطلاعی نداشتند و در نتیجه اختلاط عرب با آنها کار قرائت که مرجع تمام مسلمانان بود دشوار شد و دیگر باقی گذاشتن قرآن بدون اعراب و اعجام ممکن نمی بود. ابتدا اعجام تنها با نقطه گذاری انجام می شد ولی نقطه گذاری بدو صورت و برای دو منظور انجام میگرفت : 1 - نقطه گذاری برای تمیز حروف مشابه از یکدیگر، چون نقطه های ب ، ت ،ث ، ج ، خ و... 2 - نقطه گذاری برای تشخیص حرکات حروف کلمه و اعراب آن. در مثل برای نشان دادن حرکت فتحه یک نقطه روی حرف مفتوح و برای نمایاندن حرکت کسره یک نقطه زیر حرف مزبور و بجای ضمه یک نقطه جلو یا میان حرف مینهادند و قدما گاهی دو قسم نقطه را بهم درمی آمیختند و نقطه مدوری میگذاشتند که علامت نقطه و حرکت هر دو بود. بعدها بتدریج وضع ضبط حرکات و اعراب صورت دیگری بخود گرفت و در آن ، دو روش پدید آمد: 1 - بانقطه های مدور حرکات و اعراب را علامت میگذاردند که بنا بر مشهور اصل آن از ابوالاسود دؤلی است و بیشتر قاریان در مصاحف خود بکار میبرند. 2 - با شکل که آنراشکل شعر نیز میگفتند. یعنی با اشکال بخصوصی همچون ضمه و فتحه و کسره و تشدید و همزه ، علامت حرکات و اعراب بر حروف میگذاردند. گفته اند نخستین بار خلیل بن احمد با اقتباس از حروف آنرا وضع کرده و بکار برده است ،چنانکه علامت تشدید ( -ّ ) را از اول کلمه تشدید گرفته و در اصل ضمه واو کوچک و کسره یاء کوچک و فتحه الف کوچکی بوده است. علمای صرف و نحو و لغویان این ترتیب را برای ضبط کلمات و لغات بکار میبردند لیکن قاریان به پیروی از پیشینیان و بمنظور تصرف نکردن در قرآن از بکار بردن این روش در مصاحف خودداری میکردند.


کلمات دیگر: