کلمه جو
صفحه اصلی

بیهوشانه

فارسی به عربی

مخدر

مترادف و متضاد

anesthetic (صفت)
داروی بی هوشی، بیهوشانه، بی هوش کننده، کم کنندهء حس

anaesthetic (صفت)
داروی بی هوشی، بیهوشانه، بی هوش کننده

فرهنگ فارسی

درحال بیهوشی، مانندبیهوشان

فرهنگ عمید

۱. در حال بی هوشی.
۲. (صفت ) مانند بی هوشان.
۳. (اسم ) داروی بیهوشی.


کلمات دیگر: