(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِ. )میدان جنگ ، معرکه .
معترک
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
معترک. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع اِ ) حربگاه. ( مهذب الاسماء ). جنگ گاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رزمگاه و میدان جنگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معترک. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) انبوهی کننده در جنگ گاه. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتراک شود.
معترک. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) انبوهی کننده در جنگ گاه. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتراک شود.
معترک . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) حربگاه . (مهذب الاسماء). جنگ گاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رزمگاه و میدان جنگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معترک . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) انبوهی کننده در جنگ گاه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتراک شود.
فرهنگ عمید
رزمگاه، میدان جنگ.
کلمات دیگر: