کلمه جو
صفحه اصلی

افلنجه

فرهنگ فارسی

دان. ریزه معطری شبیه بخردل

لغت نامه دهخدا

افلنجه. [ اِ ل ُ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) دانه ریز معطری شبیه به خردل. ( ناظم الاطباء ). فلنجه. تخمی است مانند خردل و بیشتر در عطر استعمال می کنند و چون به دست بمالند بوی سیب دهد. رجوع به اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویة ذیل فلنجه شود.

فرهنگ عمید

گیاهی به بلندی یک متر، با برگ های دراز، تخم های ریز، سرخ رنگ، خوش بو، و تلخ مزه که بیشتر در هند می روید. &delta، تخم آن در طب قدیم برای تقویت دِماغ، جگر، و معده و دفع سمّ حشرات گزنده به کار می رفته.

گیاهی به بلندی یک متر، با برگ‌های دراز، تخم‌های ریز، سرخ‌رنگ، خوش‌بو، و تلخ‌مزه که بیشتر در هند می‌روید. Δ تخم آن در طب قدیم برای تقویت دِماغ، جگر، و معده و دفع سمّ حشرات گزنده به کار می‌رفته.



کلمات دیگر: