کلمه جو
صفحه اصلی

اقمار

فارسی به انگلیسی

satellites


فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع قمر ماهها سیارات کوچکی که دور یکی از سیارات عمده میگردند . تعداد آنها در منظومهئ شمسی ۲۷ است .
بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما در آید .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قَمَر. ۱ - ماه ها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات می گردند. ۲ - در فارسی ، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر می باشند.

لغت نامه دهخدا

اقمار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قمر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ قمر، به معنی ماه ازشب سوم تا آخر ماه. ( آنندراج ). || ج ِ قمیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قمیر شود.

اقمار. [ اِ ] ( ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل ؛ در گیاه بسیار افتادن شتران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روشن شدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || در مهتاب گشتن. ( آنندراج ). بماهتاب درشدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چشم داشتن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چشم داشتن طلوع ماه را. ( آنندراج ). انتظار کشیدن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ). || سیراب شدن شتران. ( اقرب الموارد ): اقمرت الابل ؛ رویت من الماء. ( اقرب الموارد ). || اقمرت الابل ؛ تأخر عشاؤها او طال فی القمر. ( اقرب الموارد ).

اقمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قمر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ قمر، به معنی ماه ازشب سوم تا آخر ماه . (آنندراج ). || ج ِ قمیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قمیر شود.


اقمار. [ اِ ] (ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل ؛ در گیاه بسیار افتادن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشن شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || در مهتاب گشتن . (آنندراج ). بماهتاب درشدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چشم داشتن طلوع ماه و درآمدن آنرا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چشم داشتن طلوع ماه را. (آنندراج ). انتظار کشیدن طلوع ماه و درآمدن آنرا. (اقرب الموارد). || سیراب شدن شتران . (اقرب الموارد): اقمرت الابل ؛ رویت من الماء. (اقرب الموارد). || اقمرت الابل ؛ تأخر عشاؤها او طال فی القمر. (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= قمر

قمر#NAME?


پیشنهاد کاربران

ماه ها ( مفرد قمر )


کلمات دیگر: