کلمه جو
صفحه اصلی

اقراء

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) خواندن ، خواندن را یاد گرفتن .

لغت نامه دهخدا

اقراء. [ اَ ]( ع اِ ) ج ِ قَرء. || ج ِ قُرء: دعی الصلوة ایام اقرائک ؛ یعنی ایام حیض. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ قَرو. || ج ِ قِرو. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ قُرْوْ. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن ). بمعنی وقت و قافیه. ( اقرب الموارد ). || ج ِ قَری . ( از اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ). بمعنی مجاری سیل. ( اقرب الموارد ).
- اقراءالشعر ؛ انواع و اقسام آن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قرء و قری شود.

اقراء. [ اِ ] ( ع مص ) لازم گرفتن ده را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || لازم گرداندن جل را بر اسب. ( منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. ( تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن. مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن. || دردگین پشت گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قرآن خواندن فرمودن. || سبب خواندن شدن. ( ناظم الاطباء ). خوانا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). خوانانیدن. || سلام رسانیدن بر کسی.( اقرب الموارد ). || حیض آوردن. || پاک شدن از حیض. || قرار گرفتن منی درزهدان ناقه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بوقت وزیدن باد. || بازگشتن. || نزدیک آمدن حاجت. || سپس ماندن. سپس گذاشتن. || نهان گردیدن. || برگردیدن. || پرستیدن. || بند کردن زن را جهت استبراء. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

اقراء. [ اَ ](ع اِ) ج ِ قَرء. || ج ِ قُرء: دعی الصلوة ایام اقرائک ؛ یعنی ایام حیض . (ناظم الاطباء). || ج ِ قَرو. || ج ِ قِرو. (ناظم الاطباء). || ج ِ قُرْوْ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). بمعنی وقت و قافیه . (اقرب الموارد). || ج ِ قَری ّ. (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). بمعنی مجاری سیل . (اقرب الموارد).
- اقراءالشعر ؛ انواع و اقسام آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قرء و قری شود.


اقراء. [ اِ ] (ع مص ) لازم گرفتن ده را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرداندن جل را بر اسب . (منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. (تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن . مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن . || دردگین پشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قرآن خواندن فرمودن . || سبب خواندن شدن . (ناظم الاطباء). خوانا گردانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوانانیدن . || سلام رسانیدن بر کسی .(اقرب الموارد). || حیض آوردن . || پاک شدن از حیض . || قرار گرفتن منی درزهدان ناقه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوقت وزیدن باد. || بازگشتن . || نزدیک آمدن حاجت . || سپس ماندن . سپس گذاشتن . || نهان گردیدن . || برگردیدن . || پرستیدن . || بند کردن زن را جهت استبراء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اقراء (ابهام زدایی). اقراء ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اقراء قرآن، دعوت قاری جهت قرائت و گوش کردن آن جهت رفع اشتباه• اقراء، معنای دیگر خون حیض
...


کلمات دیگر: