کلمه جو
صفحه اصلی

مصادمه

فرهنگ فارسی

به یکدیگرخوردن وهمدیگرراکوفتن، بهم صدمه زدن
۱- ( مصدر ) با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن . ۲ - ( اسم ) برخورد تصادم جمع : مصادمات .
مصادمت بر هم زدن

لغت نامه دهخدا

مصادمه. [ م ُ دَ / دِ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِمص ) مصادمت. ( ناظم الاطباء ). کوس. بر هم زدن. ( یادداشت مؤلف ). || مدافعه. مزاحمت. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصادمت در همه معانی شود.

مصادمة. [ م ُ دَ م َ ] (ع مص ) همدیگر کوفتن و بر هم زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). با یکدیگر به هم واکوفتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). به یکدیگر واکوفتن . (المصادر زوزنی ).


فرهنگ عمید

به یکدیگر خوردن و همدیگر را کوفتن، به هم صدمه زدن.


کلمات دیگر: