کلمه جو
صفحه اصلی

اقتطاع

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - جدا کردن . ۲ - بریدن . ۳ - قسمتی از چیزی را گرفتن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - جدا کردن . ۲ - بریدن . ۳ - قسمتی از چیزی را گفتن .

لغت نامه دهخدا

اقتطاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) پاره ای از چیزی جدا کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پاره ای از چیزی واکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). پاره ای از چیزی بدر کردن. ( آنندراج ). || پاره ای از مال کسی گرفتن. یقال : اقتطعت قطیعاً من غنم فلان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اصطلاح معانی و بیان ) اقتطاع نزد اهل معانی حذف بعض کلمه است. ابن اثیر ورود آن را درقرآن منکر است و بعضی قول او را رد کرده اند و فواتح سور را از باب اقتطاع دانسته اند بنا بر آنکه هر حرفی از آنها نامی از نامهای خدای تعالی بوده باشد و بعضی ادعا کرده اند که باء در قول خدای تعالی فامسحوا برؤسکم اول کلمه بعض است که باقی آن حذف شده است و ازهمین باب است حذف همزه انا در لکنا هو اﷲ ربی زیرااصل آن لکن انا بوده است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

پیشنهاد کاربران

اقتطاع معطوف است به قطع


کلمات دیگر: