کلمه جو
صفحه اصلی

اقرع

فرهنگ فارسی

کل، کچل، مردی که موی سرش ریخته باشد، قرع و قرعان جمع
( صفت ) کل کچل .

فرهنگ معین

(اَ رَ ) [ ع . ] (ص . ) کل ، کچل .

لغت نامه دهخدا

اقرع. [ اَ رَ ] ( ع ص ، اِ ) کل. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( شرح نصاب ). مردکل [ کچل ] که موی سر او بعلتی افتاده باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ج ، قُرع. قرعان. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || نوعی از مار موی ریخته. || شمشیر نیکوآهن. || الف اقرع ؛ هزار کامل و تمام. || عود اقرع ؛ چوب پوست بازکرده. || مکان اقرع ؛ جای سخت و درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || قدح اقرع ؛ کاسه سوده بسنگ ریزه تا آنکه ظاهر شده باشد طرائق و نگار آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

شمشیر نیکوآهن.


کلمات دیگر: