کلمه جو
صفحه اصلی

اگنج

فرهنگ فارسی

( آگنج ) ۱ - ( صفت ) در کلمات مرکب بمعنی انباشته و پر کرده آید : جگر آگنج ( جگر آکند ) ۲- ( اسم ) رود. ستبر گوسفند که از گوشت پخته یا خوراکهای دیگر آگنده باشد جگر آگند جرغند.
امعائ سطبر گوسفند

فرهنگ معین

( آگنج ) (گَ ) ۱ - (ص مف . ) در ترکیب با کلمات معنی انباشته و پر کرده می دهد: جگر آگنج . ۲ - ( اِ. ) رودة گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی های دیگر.

لغت نامه دهخدا

( آگنج ) آگنج. [ گ َ ] ( اِ ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده :
عصیب و گرده برون کن تو زود و برهم کوب
جگر بیازن و آگنج را بسامان کن
وز این همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و فوکان کن.
کسائی.
چرغند، رونج ، ارونج ، مالکانه ، شاه لوت ، زونج ، جگرآکند، عصیب ، سختو، سغدو، چرب روده ، مبار، جهودانه ، غازی ، لکانه ، ولوالی ، زناج ، اکامه ، گاشاک ، کدک مترادفات یا انواع آن است. || ( ن مف مرخم ) آگند. در کلمات مرکبه ، انباشته و پرکرده ، چون جگرآگنج به معنی جگرآکند :
چون لنگ خر مرده آن جعد پرآفت ( کذا )
چون روده ناشسته با روی گه آگنج.
سیف اسفرنگ.

فرهنگ عمید

( آگنج ) ۱. رودۀ گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی دیگر.
۲. (صفت ) پرکرده، انباشته (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جگرآگنج.

پیشنهاد کاربران

غذا یا نحوه نگهداری مواد غذایی مشابه سوسیس و کالباس امروزی


کلمات دیگر: