کلمه جو
صفحه اصلی

معتد

فرهنگ فارسی

به شمار آمده، شمرده شده، اعتناشده
۱- ( اسم ) در شمار آیندهمعدود شونده . ۲- از حد در گذرنده . ۳ - ( اسم ) گمان شده تخمین زده شده .
به معنی از حد در گذرنده و سخت ستمکار در اصل معتدی بوده [ یا ] در حالت جری و رفعی ساقط شد .

فرهنگ معین

(مُ تَ دّ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) در شمار آینده ، معدود شونده . ۲ - از حد درگذرنده . ۳ - (اِمف . ) گمان شده ، تخمین زده شده .

لغت نامه دهخدا

معتد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) آماده کرده و موجود. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معتد. [ م ُ ت َ د د ] ( ع ص ) شمرده شده و حساب کرده شده و اعتناشده. ( ناظم الاطباء ) : پوشنج از جمله مضافات هراة بود و در اعتداد بغراجق عم سلطان معتد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 242 ).
- معتدٌبه ؛ شمار گرفته شده یعنی معتبر و قابل اعتبار. ( غیاث ) ( آنندراج ). فراوان. هنگفت. بسیار.

معتد. [ م ُ ت َ / م ُ ت َ دِن ْ ] ( ع ص ) به معنی از حد درگذرنده و سخت ستمکار در اصل معتدی بوده «یا» در حالت جری و رفعی ساقط شد. ( غیاث ) ( آنندراج ). از حد درگذشته و سخت ستمکار. ( ناظم الاطباء ) : و ما یکذب به الاکل معتد اثیم . ( قرآن 12/83 ). مناع للخیر معتد اثیم. ( قرآن 12/68 ). مناع للخیر معتد مریب . ( قرآن 25/50 ).

معتد. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آماده کرده و موجود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


معتد. [ م ُ ت َ / م ُ ت َ دِن ْ ] (ع ص ) به معنی از حد درگذرنده و سخت ستمکار در اصل معتدی بوده «یا» در حالت جری و رفعی ساقط شد. (غیاث ) (آنندراج ). از حد درگذشته و سخت ستمکار. (ناظم الاطباء) : و ما یکذب به الاکل معتد اثیم . (قرآن 12/83). مناع للخیر معتد اثیم . (قرآن 12/68). مناع للخیر معتد مریب . (قرآن 25/50).


معتد. [ م ُ ت َ د د ] (ع ص ) شمرده شده و حساب کرده شده و اعتناشده . (ناظم الاطباء) : پوشنج از جمله ٔ مضافات هراة بود و در اعتداد بغراجق عم سلطان معتد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 242).
- معتدٌبه ؛ شمار گرفته شده یعنی معتبر و قابل اعتبار. (غیاث ) (آنندراج ). فراوان . هنگفت . بسیار.


فرهنگ عمید

به شمارآمده، شمرده شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُعْتَدٍ: تجاوزکار - بیرون رونده از حد (از مصدر "اعتدا " است و اعتدا به معنای بیرون شدن از حد است )
ریشه کلمه:
عدو (۱۰۶ بار)

«مُعْتَد» از مادّه «عَدْو» به معنای متجاوز است، خواه متجاوز به حقوق دیگران باشد، یا از حدود احکام الهی تجاوز کند.


کلمات دیگر: