کلمه جو
صفحه اصلی

گمار

فارسی به انگلیسی

ladle, appoint

ladle


فرهنگ فارسی

تیره ایست از طایفه ملمع هفت لنگ بختیاری .
( اسم ) چمچه کفگیر بزرگ .
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول

فرهنگ معین

( ~ .) (اِ.) چمچه ، کفگیر بزرگ .


( ~ .) (اِفا.) گمارنده .


(گُ) (اِ.) جای ناآشنا، به ویژه در جنگل انبوه که موجب گمراه شدن شخص شود.


( ~ . ) (اِ. ) چمچه ، کفگیر بزرگ .
( ~ . ) (اِفا. ) گمارنده .
(گُ ) (اِ. ) جای ناآشنا، به ویژه در جنگل انبوه که موجب گمراه شدن شخص شود.

لغت نامه دهخدا

گمار. [ گ ُ ] (اِ) چمچه . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). کفگیر بزرگ . (ناظم الاطباء) :
اگر از طعامش دهد یک گمار
نهد بار منت به دوشت هزار.

میرنظمی (از شعوری ج 2 ورق 318).



گمار. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول که دارای 300 تن سکنه است . آب آنجا از کارون و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج و کنجد و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . ساکنین از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گمار. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 14000گزی شمال باختری و گیلان 2000گزی جنوب راه شوسه ٔ گیلان به قصرشیرین واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 150 تن است . آب آنجا از رودخانه ٔ گیلان تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، حبوبات ، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . اهالی ده ازطایفه ٔ کلا هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گمار. [ گ ُ ] (اِمص ) گماشتن . کسی را بر سر چیزی و کاری و واداشتن . (برهان ) (آنندراج ). || (نف )گمارنده . (ناظم الاطباء). || (اِ) صدا و آواز پای را نیز گویند به هنگام راه رفتن . (برهان ).


گمار. [ گ ُ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ملمع هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).


گمار. [ گ ُ ] ( اِمص ) گماشتن. کسی را بر سر چیزی و کاری و واداشتن. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( نف )گمارنده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) صدا و آواز پای را نیز گویند به هنگام راه رفتن. ( برهان ).

گمار. [ گ ُ ] ( اِ ) چمچه. ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). کفگیر بزرگ. ( ناظم الاطباء ) :
اگر از طعامش دهد یک گمار
نهد بار منت به دوشت هزار.
میرنظمی ( از شعوری ج 2 ورق 318 ).

گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه ملمع هفت لنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 74 ).

گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیلان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 14000گزی شمال باختری و گیلان 2000گزی جنوب راه شوسه گیلان به قصرشیرین واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 150 تن است. آب آنجا از رودخانه گیلان تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، توتون ، حبوبات ، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی ده ازطایفه کلا هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گمار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول که دارای 300 تن سکنه است. آب آنجا از کارون و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج و کنجد و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

= گماشتن

گماشتن#NAME?


دانشنامه عمومی

گمار یا طایفه گمار، یکی از طوایف بختیاری که با نام خانوادگی حاجت پور شناخته میشوند در جنوب غربی ایران است، که بر پایه ساختار اجتماعی ایل بختیاری، از شاخه هفت لنگ و زیرمجموعه ای از بابادی باب می باشد. پیشینه طبقه بندی خاص طوایف بختیاری، به قرن شانزدهم میلادی بازمی گردد، که بر پایه نظام مالیاتی، تمامی طایفه های بختیاری، به دو شاخه بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم شدند، که هفت لنگ خود به ۴ باب تفکیک گردید، طایفه گمار از طوایف تشکیل دهنده یکی از این باب هاست، که بابادی باب نامیده می شود.
تاریخ بختیاری نوشته سردار اسعد بختیاری
طایفه گمار خود از چهار تیره تشکیل شده است که عبارتند از: کپیری، هزارمیشی، توده ای و اداپا. این طایفه دارای جمعیتی تقریباً بالغ بر ۵۳۰۰ نفر می باشد، که نود درصد از آنها در شهرستان ها و مابقی در منطقه شلال قسمتی از شیمبار زندگی می کنند. افراد باقی مانده در شـَـلا، از طریق دامداری و کشاورزی زندگی خود را تأمین می کنند. عمده کشاورزی آنان گندم، جو و برنج می باشد.

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه تِردی؛ ( ط ) بهداروند
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) عیسوند؛ ( ط ) مِیوند
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) مُلمُلی؛ شاخه بابادی باب

پیشنهاد کاربران

من در ایلام زندگی میکنم واز طایفه گمار هسنم

اصل گمار درایلام است که درمنطقه هجدان دشت ( صالح آباد ) که در 25کیومتری شهرستان ایلام ( امروز ) است زندگی میکردند که که به به خاطر زیر بار زور نرفتن با خان آن زمان درگیر وجنگ می شوند وبیشتر آنها را تبعید کرده نقاط کشور ودر اصل گمار درایلم زندگی میکردند که الان در ایلام طایفه ی بزرگی هستند

جهانگیر خان سرسلسله طوایف ایل بزرگ کران منجزی بهداروند

جهانگیر خان بختیاروند ایلخان پدر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان جد طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *
ایل عالی جمالی بهداروند
( عالی جمال پسر جهانگیر خان بختیاروند )
طایفه تردی ایل غال جمالی بهداروند

تیره گمار هزار میشی بهداروند ::هزار ملکشاهی منجزی
*****
طوایف ایل منجزی بهداروند

طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ معروف به هفت کر بیگی
طایفه مال احمدی منجزی معروف به نه کر تشمال

طایفه بزرگ ملکشاه وند لملمی منجزی
*مال ملی:مال ملک. میشه وند. مله شه*

طایفه شیخ محمد عالی لملمی منجزی *شیخ عالی. شیخالی. عالیوند*

طایفه لیموچی *نیم بنیچه *منجزی

طایفه ابوالحسنی
طایفه لوخرده
طایفه حاجی اسفندیار ( محمدعلی. صالح حاجی. احمد حاجی. محمد صالح. رستموند. اسحاق*
تیره نوروز احمد علی خلیلی
تیره فداله وند منجزی

طایفه تاج الدین عبدالهی منجزی
طایفه روا جهانگیری منجزی
تیره بزرگ آشتیانی وند خلیلی

طایفه مازه پهن منجزی
تیره حسن خانی *حسن عالی*بلیوند خلیلی
طایفه بلیوند خلیلی
طایفه تش مرداسی خلیلی
طایفه زیلایی خلیلی
طایفه خلیلی طهماسبی منجی
طایفه جلیلی طهماسبی منجی
طایفه میلاسی *میرآقاسی *بهداروند
طایفه شیاسی *شیرآقاسی *بهداروند
طایفه رستم مصیری خلیلی
. . . . . .
. . . .
. .
. .

شجاع وقوی

شعبه ای ازگمار در شیمبار اندیکا، ، از توابع مسجدسلیمان، ، و در دره زیبا شلا سکونت دارن
ییلاق در چهارمحال بختیاری اقامت دارن
البته در شهرهای مسجدسلیمان و اهواز هم ساکن هستند

طایفه گمار ایل بابادی لربختیاری
تیره ها
کپری
تودویی
هزار میشی
اودپا


طایفه گمار*هزارمیشی* ایل بزرگ لر بختیاروند
ساکن شوشتر. گتوند. دزفول. سردشت.
مسجدسلیمان. ایذه. اندیکا. کوهرنگ.
اصفهان . اهواز . لالی
***
طایفه گمار لر بختیاری در دشت غزاله
ماهشهر
***
طایفه گمارورن لر
در گناوه
****
طایفه مدگماری لر بختیاری
در جنوب فارس. گله دار
****
تیره اودپا گمار در ایل چهارلنگ لربختیاری
تیره تودویی در ایل چهارلنگ لربختیاری
***


ایل گمار یکی از کهن ترین و باستانی ترین طایفه بختیاری می باشد و در تمامی بختیاری شناخته شده می باشد و در دستگاه های شاهنشاهی افشاری و زند و پهلوی و قاجار و. . . . نفوض های فراوان و درگیری های بسیار داشتن. . . درود بر ایل من

گمار معنی دارد ولی در ذهن ها نمی گنجد. گمار یک تفکر است یک عقیده .

گُمار یاکوهمار نام مردی قوی هیکل و شجاع که درزمان ساسانیان در روستا های نزدیک مسجد سلیمان زندگی می کرد. او دارای شهماتی خاص و جنگاوریه بسیار ستودنی بود که از ان تاریخ تا زمان نادرشاه اطلاعاتی در باره آن موجود نیست پس از کوهمار نوادگان او به گمار معروف می شوند. مردم ان زمان آنها را گردن کشی وقلدری می شناختند. که با به پادشاهی رسیدن نادرشاه آنها به دلیل مخالف و دشمنی با نادرشاه دچار جنگ و درگیری با او شدند که در آن زما ن درباریان برای تحدید و تحریم این طایفه که دارای جمعیتی زیاد بودآن ها را به بخشهای مختلف ایران تبعید کرد واین شعر معروف را هم ساختند مار نکش گمار بکش تا هرکس که با گماری برخورد کرد او رابه قتل برساند. پس از تبعید این اهالی به روستا های اطراف خراسان و ایلام باقیمانده آن ها که هم اکنون با نام گمار درایل بختیاری زندگی می کنند شامل : طایفه گمار در ایل بابادی، طایفه گمار در ایل تردی بهداروند، تیره گمار در طایفه ایسوند در ایل میوند است.

مادرروستای گمار زندگی می کردیم که باتاسیس کشت صنعت کارون ۳۵۰۰هکتارزمین کشاورزی رابتاراج برد خونه هامون راخراب کرد

دورد. بر تمام گمارهای سرتاسر کشور عزیزم ایران وجهان. بظرم اگر یک برنامه بنام گمار. درست کنند تاتمام برادران و خواهرانمان را پیدا کرده وطایفه را یک دست کنیم

گمار هر کجا هست یکی هستن و همه بختیاری و شجاع و دلیر و فهیم و غیرتی و شیعه هستن.

گمار علی گمار کوچک سمندی سال ۶۰ در ذهنمان فراموش نخواهد شد درود برطایفه گماریون


تش گمار تیره تردی طایفه عالی جمالی ایل بختیاروند *بهداروند *

اکنون تیره ی تردی با رشد جمعیت خود را طایفه مستقل از ایل عالی جمالی می خواند

تیره گمار طایفه تردی ایل بختیاروند
نام ایل لر بختیاری از نام ایل لر بختیاروند گرفته شده

جهانگیر خان بختیاروند ایلخان رئیس ایل لر بختیاروند در زمان صفوی

به دلیل شجاعت ایل لر بختیاروند در نبرد با ترکان عثمانی و ترکان ازبک نام ایل لر بزرگ توسط شاه صفوی به ایل لر بختیاری تغییر نام داده شد.


بیایید شجرنامه های خود را در این سایت قرار دهیم تا بیشتر با هم آشنا شویم


گمار بختیاروند
گمار بابادی
مدگماری
گمار چهارلنگ



گماریکی ازبزرگترین طوایف بختیاری بوده که باچندبارشکست نادرازقدرتمندترین طوایفی بوده که علی مردان خان چهارلنگ راتاحدودضرب سکه میرساندوبا شکست علی مردان خان تنهاطایفه ای که مقاومت میکندگماراست. که نادر میگوید:مارنکش - گماربکش. که بیشترآنهارامیکشدوبقیه پراکنده میشوند. گروهی داخل ایل بختیاری - گروهی به استان همدان - عده ای به جاهای دیگروبیشترشان به بحرین میروند. آنهایی که درایلام هستنداحتمالا"همراه بختیاریهای که درایل زرگوش هستند مهاجرت یا تبعیدشده اند.

گمار

گمار: شغل، منصب، اشتغال، کار ی که کسی را به انجامش بگمارند.

نَکُنی اگرچه دیگر، گذری از این حوالی
نَبُوَد هنوزم آنی، به فراغتت، مجالی

تو اگرچه سالها پیش، گذشته ای از اینجا
ز تو پرس و جو، گُمار است هنوزم از اهالی

رضا شهره

گمار از اصیل ترین طوایف لر بزرگ یا بختیاریست که در دستگاه های حکومتی صفویه افشار و زندیه نفوذ داشتند و حتی با نادر شاه جنگ بزرگی کرده و سه بار سپاه نادر را در سالند شکست دادند. آنزمان که تعداد خان ها در بختیاری انگشت شمار بود گمارها غفار خان را داشتند.
منطقه تاریخی ایل گمار در دامنه ای سالند کوه تا حدود دژ علیمردان خان و شوی است ولی بعد از جنگ با نادر به سراسر منطقه بختیاری بخصوص در شیمبار و شلا ونیز کل ایران پراکنده شدند
گمار بهدار وند هم تیره ای از ایل بزرگ گمار است
گمارونی های گله دار
و گمارهای بوشهر و ایلام و همدان و. . .
بطوری که اگر امروز جمعیت کل گمارها چه در بختیاری چه در کل ایران آمار بگیریم رقم بسیار بالایی می رسیم
از ییلاقات طایفه ی گمار می توان از بیرگان و ریزک در شهرستان کوهرنگ نام برد همچنین مناطقی مانند چم گمار و شاهمنصوری در گذشته متعلق به طایفه ی گمار بوده که توسط حاجت گپ خریداری شد اما بعدها بیشتر زمین ها ی شاهمنصوری را در اثر نزاع با طوایف اطراف و خون بها از دست دادند
عمده طایفه گمار امروزه در شهر مسجد سلیمان ساکن هستند و بخشی هم در استان اصفهان و شهرهایی همچون فولادشهر و شاهین شهر ساکن هستند

چه خوو ایل به اندازه وسعت ایران گپ بویه

�گمار � به معنای منصبی است که مسئول انتخاب و انتصابات در حکومت و دولتهای هخامنشی بوده است
لغت گمار لغت فارسی اصیل به معنای شغل یا منصبی است که وظیفه انتخاب و انتصاب دارد و درسازمانهای اداری و بوروکراسی ایران باستان رایج بوده است . در ان دوران هیچ نوع لغت عربی یا لغات دیگر در زبان فارسی ان دوره وارد نشده بود و لغت گمار به معنای منصوب کننده و گمارنده عنوانی بوروکرتیک بود از انجاییکه اکثر متون و نوشته جات ازبین رفته اند لذا لغات و اصطلاحات نیز به فراموشی سپرده شده است درنگاهی گذرا به تاریخ باستان متوجه می شویم که هرنوع حمله یا تصرفی که در ایران صورت گرفته نه تنها ایران همچنان ایران یا پارس باقی مانده بلکه شخص یارکشور یا سردارر متجاوز نیز در ایران مانده و در بافت جامعه ایران ذوب و حل و محو گردیده اند از یونانیان گرفته تا اعراب و مغول نه تنها ایران را نتوانستند به چیزی غیر از ایران تبدیل کنند بلکه خودشان هم درایران حل و محو گردیده و ایرانی شدند علت اصلی این مساله همانا سیستم منظم اداری و سلسله مراتبی برای اداره جامعه و بوروکراسی دقیق ان بوده که مشکل متجاوزان را در اداره کشوربزرگ ایران حل میکرده و کار را برای انها اسانتر می ساخته است و همین نظم اداری دقیق موجب حل و محو خودشان نیز می شده است به همین دلیل وقتی اصطلاح �گمار� را سینه به سینه قرن به قرن می شنوید نباید تعجب کرد که درسبستم امپراطوری هخامنشیان نظم دقیقی حاکم بوده است و گمارها نه یک نفر بلکه تعداد زیادی بودند که سرپرستی بخشهای مهم حکومتی را بعهده داشتند. پس از فروپاشی دولتها و سلسله های مختلف این نظام معمولا پابرجا می ماند چیزی شبیه نظام فعلی کشورهای پیشرفته که در تغییرات ریاستی کل نظام پابرجارمی ماند ، برای درک عظمت و قدرت و موفقیت سلسله هایی که در ایران حکمرانی کردند باید پذیرفت که به یقین چیزی بیشتر از شخص شاه در نظم دادن به امور دخالت داشته است درکمال تاسف باقیمانده این تمدن در بخش بختیاری سرزمین ایران در یک دوره خاص در کوهستانهای جنوب غرب ایران به سمت کوهها کوچ کردند و بدور از نظام حکومتهای وحشی اعراب ورمغولها به حیات خود ادامه دادند طی هزاران سال بدون کمترین امکانات فقط به گله داری مشغول شدند که تنها فعالیت اقتصاد ی ممکن در ان شرایط بوده است زندگی بدور از امکانات تمدنی به مرور باعث پیدایش بیسوادی و از بین رفتن تخصصها گردید و تنهارمیراث باقی مانده همانا صنایع دستی مرتبط به پشم و تولیدات دامی شد . انها یعنی بختیاری ها زبان رایج همان دوران و اداب رسوم خودرا حفظ کرده و از فرهنگ اقوام اشغالگر بدور ماندند اما این انقطاع هزاران ساله انها را درزمان گذشته منجمد کرد، قرن بیستم قرن کشف نفت و نیاز به نیروی انسانی بختیاریهارا دوباره به شهرهارو مراکز تمدنی کشانید و انها متوجه شدند که تا جه حد از تمدن بدور مانده اند و صرف سنت خاص خودشان انهارا متفاوت از دیگران ساخته است هرچند این اتفاق در نقاط دیکر کوهستانی و دور افتاده از مراکز شهری هم پیش امده است . تمام نقاط ایران زندگی عشایری و کوچ و دامداری تنهارنظم زندگی مردم کوهستان نشین بوده است . بختیاریها از صاحبان اصلی این خاک و اب هستند و برای زمین و خاک جان خود را ناچیز می دانند بقول محقق انگلیسی لرد کرزن؛ بختیاریها بهترین سربازان وفادار به خاک ایران هستند به امید اتحاد همه اقوام و و نژادها ی ایرانی ساکن ایران


کلمات دیگر: