کلمه جو
صفحه اصلی

احتیاز

فرهنگ فارسی

گرد آوردن چیزی و محیط شدن بر

لغت نامه دهخدا

احتیاز. [ اِ ] ( ع مص ) گرد آوردن چیزی و محیط شدن بر. جمع کردن. ( تاج المصادر ): چون سخن بذکر اکتناز و احتیاز زر و سیم رسیدی فرمودی. ( جهانگشای جوینی ). || جمع شدن.

فرهنگ عمید

۱. گرد آوردن.
۲. در اختیار گرفتن.


کلمات دیگر: