شقاقی. [ ش َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از اکراد آذربایجان که بسبب مهاجرت با ترکان شاهسون مذهب شیعه را پذیرفته اند. ( از تاریخ کرد ص 123 ).
شقاقی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه آزاد فارسی
شَقاقی
طایفۀ بزرگی از مردم کُرد ایران و عثمانی و سپس جمهوری ترکیه. اینان در اصل از عشایر نواحی فنیک و ماردین بودند. شماری فراوان از مردم این طایفه در سال های سلطنت شاه عباس اول به نواحی داخلی قلمرو صفویه انتقال یافتند و گروهی از آنان همراه چمشگزکلوها به خراسان رفتند. در ۱۱۶۵ـ۱۱۶۶ق، ح دود ۶هزار خانوار از شقاقی های خراسان خود را به اطراف کرمانشاه رساندند و به قوای محمدخان زند پیوستند و پس از آن به خدمت کریم خان درآمدند. گروهی دیگر از آنان نیز در عهد شاه عباس صفوی در آذربایجان ساکن شدند. علی جان سلطان شقاقی در ۱۰۳۷ق سرکردۀ ایل شقاقی بود و در لشکرکشی شاه عباس صفوی دوم به قندهار و تصرف آن شهر (۱۰۵۸ق) شرکت داشت. در سازمان اداری دولت صفویه، حاکم ایل شقاقی از توابع حکومت آذربایجان بود. شقاقی ها تا میانۀ قرن ۱۲ق در دشت مغان سکونت داشتند و پس از سقوط دولت صفویه مدتی با شاهسون ها، در مقابله با عثمانی ها، متحد شدند. پس از گسترش و قدرت یافتن شاهسون ها در مغان و غلبه بر شقاقی ها، آنان ناگزیر به سراب، میانه و خلخال کوچیدند. شقاقی های سراب، میانه و هشترود تا سال ها از پیوستن به دولت کریم خان زند خودداری کردند، اما در ۱۱۷۳ق مغلوب قوای کریم خان شدند و پس از تثبیت حکومت کریم خان به خدمت او درآمدند. علی خان شقاقی، سرکردۀ شقاقی ها، پس از پیروزی کریم خان بر فتحعلی خان افشار، حاکم ارومیه، با شماری از خوانین آذربایجان به شیراز رفت. صادق خان شقاقی ( ـ۱۲۱۴ق)، پسر علی خان، پس از مرگ کریم خان تا ۱۲۰۵ق حاکم مستقل سراب، گرمرود و میانه و چندی نیز متصرف حکومت تبریز بود، اما در این سال ناگزیر به آقامحمدخان قاجار پیوست. او پس از قتل آقامحمدخان مدعی سلطنت ایران شد و پس از غلبۀ قوای فتحعلی شاه ناگزیر به خدمت او درآمد. بعضی از شقاقی های آذربایجان در زمان تشکیل نخستین دسته های نظام جدید ایران به دست عباس میرزا نایب السلطنه، وارد این دسته ها شدند. اینان در عهد قاجاریه چندین دسته و گروه نظام ایران را تشکیل می دادند. همۀ شقاقی های آذربایجان، به جز برخی از شقاقی های خلخال که کُردزبان اند، به ترکی تکلم می کنند و شیعه هستند. شقاقی های خلخال در سال های بعد از انقلاب مشروطیت منشاء برخی حوادث بزرگ محلی بودند.
طایفۀ بزرگی از مردم کُرد ایران و عثمانی و سپس جمهوری ترکیه. اینان در اصل از عشایر نواحی فنیک و ماردین بودند. شماری فراوان از مردم این طایفه در سال های سلطنت شاه عباس اول به نواحی داخلی قلمرو صفویه انتقال یافتند و گروهی از آنان همراه چمشگزکلوها به خراسان رفتند. در ۱۱۶۵ـ۱۱۶۶ق، ح دود ۶هزار خانوار از شقاقی های خراسان خود را به اطراف کرمانشاه رساندند و به قوای محمدخان زند پیوستند و پس از آن به خدمت کریم خان درآمدند. گروهی دیگر از آنان نیز در عهد شاه عباس صفوی در آذربایجان ساکن شدند. علی جان سلطان شقاقی در ۱۰۳۷ق سرکردۀ ایل شقاقی بود و در لشکرکشی شاه عباس صفوی دوم به قندهار و تصرف آن شهر (۱۰۵۸ق) شرکت داشت. در سازمان اداری دولت صفویه، حاکم ایل شقاقی از توابع حکومت آذربایجان بود. شقاقی ها تا میانۀ قرن ۱۲ق در دشت مغان سکونت داشتند و پس از سقوط دولت صفویه مدتی با شاهسون ها، در مقابله با عثمانی ها، متحد شدند. پس از گسترش و قدرت یافتن شاهسون ها در مغان و غلبه بر شقاقی ها، آنان ناگزیر به سراب، میانه و خلخال کوچیدند. شقاقی های سراب، میانه و هشترود تا سال ها از پیوستن به دولت کریم خان زند خودداری کردند، اما در ۱۱۷۳ق مغلوب قوای کریم خان شدند و پس از تثبیت حکومت کریم خان به خدمت او درآمدند. علی خان شقاقی، سرکردۀ شقاقی ها، پس از پیروزی کریم خان بر فتحعلی خان افشار، حاکم ارومیه، با شماری از خوانین آذربایجان به شیراز رفت. صادق خان شقاقی ( ـ۱۲۱۴ق)، پسر علی خان، پس از مرگ کریم خان تا ۱۲۰۵ق حاکم مستقل سراب، گرمرود و میانه و چندی نیز متصرف حکومت تبریز بود، اما در این سال ناگزیر به آقامحمدخان قاجار پیوست. او پس از قتل آقامحمدخان مدعی سلطنت ایران شد و پس از غلبۀ قوای فتحعلی شاه ناگزیر به خدمت او درآمد. بعضی از شقاقی های آذربایجان در زمان تشکیل نخستین دسته های نظام جدید ایران به دست عباس میرزا نایب السلطنه، وارد این دسته ها شدند. اینان در عهد قاجاریه چندین دسته و گروه نظام ایران را تشکیل می دادند. همۀ شقاقی های آذربایجان، به جز برخی از شقاقی های خلخال که کُردزبان اند، به ترکی تکلم می کنند و شیعه هستند. شقاقی های خلخال در سال های بعد از انقلاب مشروطیت منشاء برخی حوادث بزرگ محلی بودند.
wikijoo: شقاقی
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
طایفه شاقی ( شاکی. شقاقی ) ایل لر بختیاروند
ایل کرمنجزی بهداروند *بهادروند *
طایفه حسنکی بختیاروند
تیره زافر*زفران. جعفر*حسنکی
طایفه شادلو*شالو*بختیاری
طایفه سعید بختیاری
طایفه کرزنگنه بختیاری
ایل کرمنجزی بهداروند *بهادروند *
طایفه حسنکی بختیاروند
تیره زافر*زفران. جعفر*حسنکی
طایفه شادلو*شالو*بختیاری
طایفه سعید بختیاری
طایفه کرزنگنه بختیاری
ایل شقاقی گروهی از سربازان ایل لر کر منجی بختیاروند بودند
که در زمان صفوی همیشه سوار بر اسب
از کشور دفاع می کردند
به طوری که پای اسب های آنها ترک برداشته بودند و در زبان لری می شود
شق::ترک پا
و این گروه به
شقاقی معروف شد
طایفه شاکی*شاقی*بختیاروند
ایل منجزی بختیاروند *کر منجی*
کر::پسر
منجز::معجزه گر
که در زمان صفوی همیشه سوار بر اسب
از کشور دفاع می کردند
به طوری که پای اسب های آنها ترک برداشته بودند و در زبان لری می شود
شق::ترک پا
و این گروه به
شقاقی معروف شد
طایفه شاکی*شاقی*بختیاروند
ایل منجزی بختیاروند *کر منجی*
کر::پسر
منجز::معجزه گر
شقه کردن
ایل حسنکیفا*حسنکی*از ایل بزرگ لر بختیاروند
ساکن در جنوب ترکیه و جزیره بختی. غرب ایران
طوایف ایل حسنکیفا
بجنوی*بجنوردی*
شوهان
آستورکی*آسترکی*
کردلی کوچک
کردلی بزرگ
شقاقی*شکاکی*
کیشکی*کی اشکی*
جلکی
کرمنجی ::کر منجزی
ساکن در جنوب ترکیه و جزیره بختی. غرب ایران
طوایف ایل حسنکیفا
بجنوی*بجنوردی*
شوهان
آستورکی*آسترکی*
کردلی کوچک
کردلی بزرگ
شقاقی*شکاکی*
کیشکی*کی اشکی*
جلکی
کرمنجی ::کر منجزی
کلمات دیگر: