پر حرارت
فارسی به انگلیسی
energetic, fervid, passionate, red-hot, sharp, spirited, warm
مترادف و متضاد
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- که گرمی بسیار دهد : چراغ پر حرارت . ۲- که پرکار و فعال است : آدم پر حرارتی است .
لغت نامه دهخدا
پرحرارت. [ پ ُ ح َ رَ ] ( ص مرکب ) پُرتاب. پرگرما.
فرهنگ عمید
۱. آنچه گرمی بسیار دارد.
۲. [مجاز] شخص پرکار و پرجنب وجوش.
۳. (قید ) با شوروشوق.
۲. [مجاز] شخص پرکار و پرجنب وجوش.
۳. (قید ) با شوروشوق.
واژه نامه بختیاریکا
جوشنا
پیشنهاد کاربران
پر تب و تاب
تن سوز
کلمات دیگر: