leasehold, tenancy, tenure
اجاره داری
فارسی به انگلیسی
leasehold, farming
مترادف و متضاد
علاقه، خواست، تصدی، اشغال، تصرف، نگهداری، اجاره داری، حق تصدی
مال الاجاره، اجاره داری، زمین اجاره ای
اجاره داری، مدت اجاره، مالکیت موقت
اجاره داری، کلیه مستاجرین یک ملک، اجاره نشینی
فرهنگ فارسی
۱ - عمل اجاره دار ۲- کرایه دار ملک بودن مستائ جر بودن استیجار متصرف و ضابط ملک بودن . ۳ - زمین دار بودن .
لغت نامه دهخدا
اجاره داری. [ اِ رَ/ رِ دا ] ( حامص مرکب ) استیجار.
کلمات دیگر: