کلمه جو
صفحه اصلی

توهین


مترادف توهین : اهانت، بی حرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن ، اهانت کردن، بی حرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن ، خوار شمردن، سست کردن

متضاد توهین : تکریم، احترام گذاشتن

برابر پارسی : خوار داشتن، دشنام، دشنام دادن، ناسزا

فارسی به انگلیسی

insult


affront, cut, brass, effrontery, flout, indignity, insult, invective, slap, slight, slur, snub, violation

فارسی به عربی

استخفاف , اهانة , تشهیر , مخالفة , وقاحة

مترادف و متضاد

اهانت، بی‌حرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن ≠ تکریم


۱. اهانت، بیحرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن ≠ تکریم
۲. اهانت کردن، بیحرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن ≠ احترام گذاشتن
۳. خوار شمردن
۴. سست کردن


abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

contumely (اسم)
خفت، توهین، بی حرمتی، اهانت

insult (اسم)
خواری، توهین، سب، خون ریزی

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

libel (اسم)
توهین، تهمت، افترا، هجو

disparagement (اسم)
کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت

flout (اسم)
توهین، مسخره

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

aspersion (اسم)
توهین، افتراء، اب پاشی و اب افشانی

فرهنگ فارسی

سست کردن، ضعیف کردن، خواروخفیف کردن
( مصدر ) ۱ - خوار کردن خوار داشتن سبک داشتن خفیف کردن سست کردن . ۳- ( اسم ) خواری خفت . جمع : توهینات .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - خوار کردن ، خوار داشتن . ۲ - سُست کردن .

لغت نامه دهخدا

توهین. [ ت َ ] ( ع مص ) سست کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضعیف گردانیدن. ( از اقرب الموارد ). خوار کردن. خوار شمردن. خوارداشت. ضعیف و سست شمردن. حقیر و سبک داشتن. سبک داشت. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). توهین که معمولاً استخفاف و کوچک شمردن استعمال میشود در لغت به معنی ضعیف ساختن است و در زبان عربی بجای آن اهانت گویند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 2 ). || ( اِ ) خواری و زبونی و ناتوانی و سستی. ( ناظم الاطباء ) : توقیر من به تحقیر و تعظیم به توهین بدل گردد. ( سندبادنامه ص 72 ).

فرهنگ عمید

۱. خواروخفیف کردن.
۲. [قدیمی] سست کردن.
۳. [قدیمی] ضعیف کردن.

دانشنامه عمومی

توهین (فیلم). توهین (فرانسوی: L'insulte) فیلمی است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این فیلم در نودمین دوره جوایز اسکار که از طرف لبنان برای آکادمی فرستاده شده بود، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی زبان شد.
۳۱ اوت ۲۰۱۷ (۲۰۱۷-08-۳۱) (هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز)
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۷ (۲۰۱۷-09-۱۴) (لبنان)

فرهنگ فارسی ساره

دشنام، ناسزا


جدول کلمات

سب

پیشنهاد کاربران

Insult . outrage

وهن . . . جسارت . . . . .

اهانت

اهانت، بی حرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن، اهانت کردن، بی حرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن، خوار شمردن، سست کردن

جسارت کردن به کسی ، تعرض کردن به کسی

توهین واژه ای ایرانیست از ریشه توه
توهین = توه ( گستاخی، درد، رنج، ) ین ( پسوند ساختن و بستگی )
اندوه = انتوه = ان ( پیشوند بسیاری و پافشاری ) توه ( درد، رنج )
تهمت = توهمت = توه ( زجر، رنج ) مت ( اندیشه، فکر )


ریشه کلمه توهین، وهن است.

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پَریهاب ( سنسکریت: پَریبهَوَ ) ، آتیچار ( سنسکریت: اَتیچَر ) ، آگَس، آکشیپ، روکْس ( سنسکریت ) ، اَپَراد ( سنسکریت: اَپَرادهَ ) ، کِشپ ( سنسکریت: کْشِپَ )

بد و بیراه گویی

این توهین هم از لغت هایی بود که مرا به شگفتی واداشت. . . . . . توهین واژ هایی پارسی است در چم پیچاندن هشیواری و هشیاری. . . . . . . چه توو همان پیچ است و هین همان هشیاری که هین ریشه در سنسکریت دارد. . . . . در گذشته زیر پرسش بردن هوشیاری کسی یا فردی ناسزا قلمداد میشد. . . . . . . .

این واژه شاید آریایی باشد :
Accusation ( تهمت ) - تُهمت tohmat. تهمت عربی نیست بلکه آریایی است و از ترکیب توه مت ساخته شده که *توه به مانای آزار آسیب ذلیل و پریشان کردن तुह् tuh= to hurt, to oppress و پسوند مت به مانای همراهی همدم لنگه و جوربودن است. ازینرو تُهمت به مانای قرین با آزارو آسیب - یکسان با ذلیل و پریشان کردن است. دانستنی است که مت همان mate در انگلیسی است مثلن ماتیز ( مت ایز ) یک واژه آریایی و به مانای همراه همیشگی و یا استاد در همراهی است نمونه: کاویز=حفار. در زبان اوستایی پسوند مت در واژگانی مانند مدومت ( سرشار از شیرینی ) و گئومت ( دارنده شیر گاو - همراه با شیر ) نیز دیده میشود. واژه مد mad=شیرین و مدو نام نژادی از زنبور عسل است. پان واژه دیگری است به مانای شیرین که از آن پانیذ را ساخته اند. دانستنی است که شادروان احمد کسروی دنبال یک واژه تک هجا میگشت که هم مانا با شیرین باشد ولی آنرا نیافته بود.

*پیرس: www. sandic. ru/en



توهین واژه ای ایرانی است و همخانواده با تهمت


کلمات دیگر: