کلمه جو
صفحه اصلی

ترخیم


مترادف ترخیم : دم بریدن، دنباله چیزی را قطع کردن، مرخم کردن، حذف، حذف آخرواژه

فارسی به انگلیسی

curtailing, apocope, [rare.] curtailing

[rare.] curtailing, apocope


مترادف و متضاد

دم‌بریدن، دنباله چیزی‌را قطع کردن، مرخم کردن


حذف، حذف آخرواژه


۱. دمبریدن، دنباله چیزیرا قطع کردن، مرخم کردن
۲. حذف، حذف آخرواژه


فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) نرم کردن آواز نرم خواندن . ۲- دم بریدن دنبال. چیزی را قطع کردن . ۳- انداختن حرف یا حروف آخر کلمه.۴- ( صفت ) مرخم : (( بست ) ) ترخیم (( بستن ) ) است . جمع : ترخیمات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دنبالة چیزی را بریدن . ۲ - نرم کردن آواز. ۳ - انداختن «ن » از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم .

لغت نامه دهخدا

ترخیم. [ ت َ ] ( ع مص ) نرم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). نرم گردانیدن. ( غیاث اللغات ). نرم کردن آوا. نازک کردن آواز. ترقیق. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بیفکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). آخر اسم رابیفکندن در ندا. ( از زوزنی ). انداختن حرف آخر کلمه در ندا و در غیر آن بضرورت لأنه تسهیل للنطق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انداختن حرف آخر ازکلمه منادی و غیرمنادی. ( غیاث اللغات ). حذف آخر اسم برای تخفیف. ( از تعریفات جرجانی ). در لغت بمعنی بریدن دم باشد و نزد علمای نحو، حذف آخر اسم است برای تخفیف و بس ، بدون هیچ علت دیگری. و این حذف جائز است در منادی و غیرمنادی آنهم برحسب ضرورت و با شرطهای معین ، و آن شرطها بدین تفصیل است : منادی مضاف و شبه مضاف نباشد، مستغاث و مندوب نباشد، جمله نباشد، منادی عَلَمی زیاده بر سه حرف باشد یا با تاء تأنیث باشد. مانند: یا حار، در یا حارث و یا مرو، در یا مروان.و تصغیر ترخیم آن است که حروف زائد از حروف اصلی کلمه را حذف و آن کلمه را بصیغه تصغیر تبدیل میکنند، مانند: حُمَید در تصغیر احمد، کذا فی الضوء و العباب و غیرهما. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به الموشح ص 97 و 98 شود. || بیضه را در زیر بال ماکیان دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

در دستور زبان، انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند: «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید».

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترخیم، مصدر باب تفعیل از ماده ی "رخم" و در لغت به معنای سهل و آسان گردانیدن است. (رَخّمتُهُ ترخیماً، سَهّلتُهُ.)
در اصطلاح نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛ (از جمله اغراض ترخیم می توان به تخفیف، تملیح و استهزاء اشاره کرد.) این معنا از ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم می شود: "ترخیم در نداء "، "ترخیم در ضرورت شعری" و "ترخیم در تصغیر". ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب " تصغیر " بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار می گیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر ترخیم می پردازد.
وجه نامگذاری
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسان تر و سهل تر تلفظ می شود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن می شود که معنای لغوی ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را ترخیم، نام نهادند.
جایگاه
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامه ی مباحث نداء مورد بررسی قرار می گیرد. بعضی از عالمان نحو (همچون ابن حاجب در " الکافیة ".) در ادامه ی مباحث مفعول به ، مبحث وجوب حذف عامل مفعول به، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی (همچون ابن مالک در " الفیة ".) "نداء" را به طور مستقل بعد از باب " توابع " مورد بررسی قرار داده اند.
ترخیم در نداء
...

پیشنهاد کاربران

هو
حذف نمودن از آخر.

ترخیم[اصطلاح ادبی ]:
ترخیم در اصطلاح بلاغت نوعی حذف است که به موجب آن حرفی یا حروفی از انتهای کلمه بیافتد. برای نمونه حذف همزه از آخر کلمه ی "بیضاء" یا حذف حرف "ت" از کلمه ی "طریقت" در این بیت:
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق ( مولوی )
این صناعت در شعر به طور وسیعی به کار می رود.
در انگلیسی در این زمینه می توان به عنوان مثال کاربرد curio به جای curiosity، cinema به جای cinematograph، و runni' به جای running را ذکر کرد.



کلمات دیگر: