کلمه جو
صفحه اصلی

عقیلی

فرهنگ فارسی

یکی از بخشهای شهرستان شوشتر گرمسیر . این بخش از دهستان عقیلی تشکیل میشود و دارای ۱۹ ده بزرگ و کوچک است و حدود ۸٠٠٠ سکنه دارد . محصول عمده غلات شغل اهالی زراعت است .
مزاحم ابن حارث یا مزاحم بن عمرو بن مره بن حارث از بنی عقیل بن کعب از عامر بن صمصمه از شاعران عرب اوایل قرن دوم هجری و معاصر جریر و فرزدق

لغت نامه دهخدا

عقیلی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقیل بن ابی طالب است . قاسم بن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عتیل بن ابی طالب عقیلی محدث ، بدین نسبت شهرت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


عقیلی . [ ع َ ] (اِخ ) علی بن حسین بن حیدرة.از شاعران قرن پنجم هجری . رجوع به علی عقیلی شود.


عقیلی . [ ع َ ] (اِخ ) علی بن مسلم . آخرین تن از حکام بنی عقیل در قرن پنجم هجری . رجوع به علی عقیلی شود.


عقیلی . [ ع َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن محمدبن عبدالباقی . از فاضلان قرن پنجم هجری . رجوع به علی عقیلی شود.


عقیلی . [ ع َ ] (اِخ ) عمربن محمدبن عمر، مکنی به ابوحفص و ملقب به شرف الدین . وی از نسل عقیل بن ابی طالب و از اهالی بخاری بود و به حدیث اشتغال داشت . او راست الهادی ، در علم کلام - و منهاج الفتاوی ، در فقه .عقیلی به سال 576 هَ .ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از الفوائد البهیة و الجواهر المضیة و کشف الظنون ).


عقیلی . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از بخش ها و نیز از دهستانهای شهرستان شوشتر. این بخش محدود است از شمال خاوری به شوشتر از مشرق به دهستان گتوند. مرکز دهستان و بخش عقیلی سماله میباشد. این بخش از دهستان عقیلی تشکیل شده است و دارای 19 قریه ٔ بزرگ و کوچک است . جمعیت آن در حدود 8هزار تن است . آب مصرفی اهالی از نهر و چشمه و چاه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات است . ساکنان آن اغلب بختیاری هستند و قرای مهم این بخش عبارتند از: ترکاکلی که 1200 تن جمعیت دارد، وارک با 1100 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) ابراهیم بن قریش بن بدران عقیلی . امیر بنی عقیل و صاحب موصل در قرن پنجم هجری .وی در عهد حکومت برادرش مسلم بن قریش در زندان بود وبه سال 478 هَ .ق . پس از کشته شدن مسلم از زندان آزاد شد و پس از دو سال به حکومت موصل گماشته شد. به سال 482 هَ . ق . سلطان ملکشاه او را دستگیر ساخت و پس از درگذشت ملکشاه دیگر بار به حکومت موصل رسید و درسال 486 هَ . ق . به دست تتش ارسلان والی شام دستگیر شد و به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی از ابن خلدون ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) احمدبن یحیی بن زهیر، مکنی به ابوالحسن . از قاضیان حنفی در قرن پنجم هجری . وی به سال 380 هَ .ق . در حلب متولد شد سپس سمت قضاوت آنجا را به عهده گرفت . کمال الدین ابن العدیم از نوادگان وی بشمار آید. درگذشت عقیلی به سال 424 هَ . ق . رخ داد. او راست : الخلاف بین ابی حنیفه و اصحابه و ما انفرد به عنهم . (از الاعلام زرکلی از الجواهرالمضیة).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) ظالم بن مرهوب عقیلی . از فرماندهان قرن چهارم هجری . وی دو بار بر دمشق استیلا یافت یکی به سال 357 هَ . ق . و دیگر به سال 358 هَ . ق . و به سال 363 هَ . ق . از جانب المعز العبیدی صاحب مصر، والی آنجا گشت و بعلبک را نیز تصرف کرد. عقیلی به سال 364 هَ . ق . از دمشق رانده شد و از آن پس شرحی از زندگی وی در دست نیست . (از الاعلام زرکلی به نقل از تهذیب ابن عساکر و النجوم الزاهرة و الکامل ابن الاثیر).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) قُحَیف بن خمیربن سلیم عقیلی . از شاعران عرب اوایل قرن دوم هجری . او را از طبقه ٔ دهم اسلامیین بشمار آورده اند. قحیف معاصر ذی الرمة بود و او را تشبیبی است در مورد معشوقه اش «خرقاء». درگذشت او در حدود سال 130 هَ . ق . رخ داد. و از او دیوان کوچکی در دست است . (از الاعلام زرکلی از خزانةالادب بغدادی ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) محمدبن عمروبن موسی بن حمادعقیلی مکی ، مکنی به ابوجعفر. از محدثان قرن سوم و چهارم هجری . وی در حرمین سکنی داشت و به سال 322 هَ .ق . در مکه درگذشت . او راست : الضعفاء. (از الاعلام زرکلی به نقل از تذکرةالحفاظ والتبیان و شذرات الذهب ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) محمدبن یوسف عقیلی حورانی ، مکنی به ابوعبداﷲ. فقیه و از اصحاب ابوحنیفه بود و مدتی مدرس جامع قلعه در دمشق بوده است .وی به سال 564 هَ .ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) مزاحم بن حارث ، یا مزاحم بن عمروبن مرةبن حارث از بنی عقیل بن کعب ، از عامربن صعصعة. از شاعران عرب اوایل قرن دوم هجری و معاصر جریر و فرزدق . جریر و فرزدق و ذی الرمة به برتری مزاحم در شعر غزل اقرار داشتند. وی در حدود سال 120 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از خزانةالادب بغدادی و طبقات فحول الشعراء و الاغانی ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقیل بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعةبن معاویةبن بکر. ابوعبدالرحمان عبداﷲبن شقیق عقیلی بصری بدین نسبت شهرت دارد و او تابعی بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


عقیلی . [ ع ُ ق َ ] (اِخ ) بدران بن مقلد عقیلی . از امیران قرن پنجم هجری . وی به سال 419 هَ . ق . بر نصیبین استیلا یافت و در آن زمان نصیبین از آن نصرالدولةبن مروان بود. و پس از چند زد و خورد، به اتفاق هم بر این شهر حکومت کردند. بدران عقیلی به سال 425 هَ . ق . در این شهر درگذشت . (از الاعلام زرکلی به نقل از الکامل ابن الاثیر).


عقیلی . [ ع ُق ْ ق َ لا ] (ع اِ) غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ). حصرم و غوره ، و وجه تسمیه ٔ آن گویا بجهت «عقل » و بند آوردن شکم خورنده ٔ آن است . (از اقرب الموارد).


عقیلی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عقیل بن ابی طالب است. قاسم بن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عتیل بن ابی طالب عقیلی محدث ، بدین نسبت شهرت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

عقیلی. [ ع َ ] ( اِخ ) یکی از بخش ها و نیز از دهستانهای شهرستان شوشتر. این بخش محدود است از شمال خاوری به شوشتر از مشرق به دهستان گتوند. مرکز دهستان و بخش عقیلی سماله میباشد. این بخش از دهستان عقیلی تشکیل شده است و دارای 19 قریه بزرگ و کوچک است. جمعیت آن در حدود 8هزار تن است. آب مصرفی اهالی از نهر و چشمه و چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. ساکنان آن اغلب بختیاری هستند و قرای مهم این بخش عبارتند از: ترکاکلی که 1200 تن جمعیت دارد، وارک با 1100 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

عقیلی. [ ع ُق ْ ق َ لا ] ( ع اِ ) غوره خرما. ( منتهی الارب ). حصرم و غوره ، و وجه تسمیه آن گویا بجهت «عقل » و بند آوردن شکم خورنده آن است. ( از اقرب الموارد ).

عقیلی. [ ع ُ ق َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عقیل بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعةبن معاویةبن بکر. ابوعبدالرحمان عبداﷲبن شقیق عقیلی بصری بدین نسبت شهرت دارد و او تابعی بود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

عقیلی. [ ع ُ ق َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن قریش بن بدران عقیلی. امیر بنی عقیل و صاحب موصل در قرن پنجم هجری.وی در عهد حکومت برادرش مسلم بن قریش در زندان بود وبه سال 478 هَ.ق. پس از کشته شدن مسلم از زندان آزاد شد و پس از دو سال به حکومت موصل گماشته شد. به سال 482 هَ. ق. سلطان ملکشاه او را دستگیر ساخت و پس از درگذشت ملکشاه دیگر بار به حکومت موصل رسید و درسال 486 هَ. ق. به دست تتش ارسلان والی شام دستگیر شد و به قتل رسید. ( از الاعلام زرکلی از ابن خلدون ).

عقیلی. [ ع ُ ق َ ] ( اِخ ) احمدبن یحیی بن زهیر، مکنی به ابوالحسن. از قاضیان حنفی در قرن پنجم هجری. وی به سال 380 هَ.ق. در حلب متولد شد سپس سمت قضاوت آنجا را به عهده گرفت. کمال الدین ابن العدیم از نوادگان وی بشمار آید. درگذشت عقیلی به سال 424 هَ. ق. رخ داد. او راست : الخلاف بین ابی حنیفه و اصحابه و ما انفرد به عنهم. ( از الاعلام زرکلی از الجواهرالمضیة ).

عقیلی. [ ع ُ ق َ ] ( اِخ ) بدران بن مقلد عقیلی. از امیران قرن پنجم هجری. وی به سال 419 هَ. ق. بر نصیبین استیلا یافت و در آن زمان نصیبین از آن نصرالدولةبن مروان بود. و پس از چند زد و خورد، به اتفاق هم بر این شهر حکومت کردند. بدران عقیلی به سال 425 هَ. ق. در این شهر درگذشت. ( از الاعلام زرکلی به نقل از الکامل ابن الاثیر ).

دانشنامه عمومی

عقیلی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
شادمهر عقیلی، خواننده، آهنگساز، تنظیم کننده، نوازنده، ترانه سرا و بازیگر ایرانی
سالار عقیلی، خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی
مرتضی عقیلی، بازیگر و کارگردان ایرانی
ایوان عقیلی، فیلسوف، اندیشمند، نقاش و نویسنده سوئدی مسلمان و از پیروان مکتب ابن عربی
ساقی عقیلی، بازیگر نقال ایرانی
هادی عقیلی، بازیکن فوتبال ایرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عقیلی (ابهام زدایی). عقیلی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابن عدیم عقیلی حلبی، کمال الدین ابوالقاسم عمر بن احمد بن هبة الله بن عبد العزیز بن ابی جرادة معروف به ابن عدیم عقیلی حلبی، از تاریخ نگاران و محدثین قرن ۶ و ۷ هجری• ابراهیم بن اسحاق عقیلی اصفهانی، ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق بن ابراهیم عقیلی، از محدّثین اصفهان در قرن سوم هجری• اسماعیل بن ابراهیم عقیلی جبرتی، جَبَرتی، اسماعیل بن ابراهیم، عارف و عالم بزرگ یمنی قرن هشتم و مؤسس طریقت جبرتیه• محمدحسین عقیلی، با اسامی سیدمحمدحسین خان، میرمحمدحسین خان بهادر و محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی، از مشهورترین طبیبان ایرانی ساکن شبه قاره هند
...

پیشنهاد کاربران

عقیلی : منسوب به عقیله بر وزن سفینه : شتر گرامی و گرانقدر
چون در آورد در عقیلی پای
کبک ِ علوی خرام جَست ز جای
هفت پیکر نظامی ، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص ۳۸۷.

طایفه سادات عقیلی در جوار طوایف ایل بزرگ بختیاروند کیانی
دشت بیگاوند *عقیلی*محل سکونت ایل منجزی بهداروند *بختیاروند
گروهی از طوایف بختیاروند کیانی
به فرماندهی احمد خان ابوالحسنی و پسرش شفیع خان جهت دفع حمله دشمن
در زمان نادرشاه از اصفهان
به کردکوی مهاجرت کردند

تیره شفیع وند. تیره شیخ احمدی طایفه ابوالحسنی ایل منجزی

سرزمین مادریم


کلمات دیگر: