کلمه جو
صفحه اصلی

پیان

فرهنگ فارسی

مست، بسیارمست، مست مست
( صفت )مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد.
دهی از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز

فرهنگ معین

(ص . ) مست مست ، مستی که سر از پای نشناسد.

لغت نامه دهخدا

پیان . (روسی ، ص ) مست . سکران . مست ِمست . طافح . لول . مست لایعقل . که سر از پای نشناسد.


پیان. [ پ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز. واقع در 18 هزارگزی شمال ایزه. کوهستانی ، گرمسیر، دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا گندم و جو. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

پیان. ( روسی ، ص ) مست. سکران. مست ِمست. طافح. لول. مست لایعقل. که سر از پای نشناسد.

پیان . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 18 هزارگزی شمال ایزه . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 180 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا گندم و جو. شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


فرهنگ عمید

۱. مست.
۲. بسیارمست، مست مست.

گویش مازنی

/peyaan/ مثل – مانند

مثل – مانند


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی

مردها. مرد هستند
Piean.
منطقه پیان در ایذه

پیان*بیان*::نام قدیم خرمشهر.

پیان ^پیا^
معنی به زبان لری بختیاری
پیا::مرد
پیان :: مرد هستند
نام قدیم خرمشهر پیان بود
با آمدن اعراب نام آن بیان شد
بعد به معمره تغییر نام داد
در الفبای عربی حرف پ وجود ندارد



شهر پیان ( خرمشهر ) محل سکونت ایل بهداروند لربختیاری
بود
نام رود بهمنشیر از نام دو به به نام های
بهمن و اردشیر پسران عالی پسر لیراب پسر با جمال پسر بهدار از ایل بهداروند لربختیاری گرفته شده
این دو برادر اجداد دو ایل بهمن عالی ( بهمئی ) و اردشیر عالی ( شیرعالی. شیرالی. شیر عالیان. شیرانی )
است
نام رود اروند از نام ایل بزرگ بهداروند لربختیاری گرفته شده

پیان
منطقه ای در ایذه شامل چندین آبادی با بیش از ۱۰۰۰۰ نفر جمعیت که از مهمترین آنها میتوان به تاشار، پیان، تاکوتر، شمی و. . . اشاره کرد. وسعت این منطقه تقریبا ۵۰۰ کیلومتر مربع میباشد. لازم به ذکر است مجسمه مشهور مرد یک دست ( مرد شمی ) در منطقه شمی بدست آمد

پیان= مست مست کسی که از اول در دور قدح یک پای استوار بوده و همه را مست و پاتیلی کرده و خودش هم مست مست است ولی هوشیاری خود را هنوز دارد. این واژه فارسی الاصل است با یک خیانت دیگر از دهخدا با توجه باینکه چندین روستا را خودربنام پیان نوشته مهذالک این واژه پارسی را روسی قلم داد کرده تادباز قسمتی دیگر از خاک و بوم وطن را به روس ببخشد هنوز در خراسان مرسوم است پیان عیاران یکی از باده نوشان است که حتی روی آن شرت بندی هم میشود. و شعر هزل و هجو هم در این باره زیاد است
کفاف کی دهد این باده ها به مستی ما
پیان بدور قدح میکند چنان مستت
که بی سبب درافتی درون چاه خلا
شاعر ناشناس



کلمات دیگر: