وی
فارسی به انگلیسی
he
فرهنگ فارسی
(اسم ) مقدار اندازه ( چنانکه اگر زراعتی ده برابر گویند : ده وث شده است و اگر صد برابر داده گویند : (( صدوی شده و اگر سوداگری متاعی را که بدو برابر آنچه خریده است فروخته گویند : (( دووی کرده است ) ) ): گر صالح وگر فاسق بر (در ) فطرت خویشم من گو تخم نکو بفشان از ما بستان ده وی . ) )
مخفف ویه صورت دیگر اویه .
فرهنگ معین
(وَ ) (اِ. ) مقدار، اندازه .
(وَ یا وِ) ضمیر منفصل سوم شخص مفرد: اوی ، او.
(وَ) (اِ.) مقدار، اندازه .
لغت نامه دهخدا
کنون آمد از کار وی آگهی
که تازه شد آن فر شاهنشهی.
مبادا که رزم وی آردبه یاد.
یکی آمدن را شدن زآن به در.
در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد.
وی. [ وَ / وِ ] ( صوت ) مخفف وای ، و آن لفظی است که در محل دردی و المی و آزاری بر زبان می آید. ( برهان ) ( انجمن آرا ) :
نه ز من یاد میکنی نه دلم شاد میکنی
همه بیداد میکنی وی از این شوخی تو وی.
گر صالح و گرفاسق بر فطرت خویشم من
گو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی.
وی. [ وَ ] ( ع صوت ، اِ ) کلمه تعجب است. گویند: ویک و وی لزید، و به معنی حقاً آید و به همین معنی است آیه ٔ: وَیْکأنه لایفلح الکافرون. ( قرآن 82/28 ). و بر «کأن » مخففه و مشدده داخل شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کنایه است از ویل. و قوله تعالی : ویکأن اﷲ یبسط الرزق. ( قرآن 82/28 ). سیبویه از خلیل روایت کند که آن مفعول است از کان و گویند معنای آن معنای «اء لم تر» است و گویند ویلک است که لام حذف شده و فراء حکایت کرده است و گفته اند به معنی اعلم است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
وی. [ وَ / وِ ] ( پسوند ) مخفف وَیه. صورت دیگر اویه : نفطوی ، نفطویه. سیبوی ، سیبویه :
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
با نکته مغنی و با دانش مطیع
با خاطر مبرد و اغراق نفطوی.
وی. [ وِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
وی . [ وَ ] (ع صوت ، اِ) کلمه ٔ تعجب است . گویند: ویک و وی لزید، و به معنی حقاً آید و به همین معنی است آیه ٔ: وَیْکأنه لایفلح الکافرون . (قرآن 82/28). و بر «کأن » مخففه و مشدده داخل شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کنایه است از ویل . و قوله تعالی : ویکأن اﷲ یبسط الرزق . (قرآن 82/28). سیبویه از خلیل روایت کند که آن مفعول است از کان و گویند معنای آن معنای «اء لم تر» است و گویند ویلک است که لام حذف شده و فراء حکایت کرده است و گفته اند به معنی اعلم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
با نکته ٔ مغنی و با دانش مطیع
با خاطر مبرد و اغراق نفطوی .
منوچهری .
نه ز من یاد میکنی نه دلم شاد میکنی
همه بیداد میکنی وی از این شوخی تو وی .
؟
|| (اِ) به معنی مقدار، چنانکه اگر زراعتی ده برابر آنچه کاشته باشد حاصل شده باشد، گویند ده وی شده است و اگر صد برابر صدوی شده و اگر سوداگری متاعی را به دو برابر آنچه خریده است فروخته باشد گویند دووی کرده است یعنی ده بیست . (انجمن آرا) (برهان ) :
گر صالح و گرفاسق بر فطرت خویشم من
گو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی .
نزاری قهستانی .
ممکن است در این معنی دگرگون شده ٔ «ری » باشد. رجوع به ری شود.
کنون آمد از کار وی آگهی
که تازه شد آن فر شاهنشهی .
فردوسی .
که رستم دلیر است و پهلونژاد
مبادا که رزم وی آردبه یاد.
فردوسی .
سرایی است بر وی گشاده دو در
یکی آمدن را شدن زآن به در.
اسدی .
خسک شود مژه در دیدگان حاسد او
در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد.
سوزنی .
وی . [ وِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
وی . [ وُ ] (صوت ) کلمه ای است که در محل تعجب و حیرت گویند. (برهان ). ووی . ظاهراً صورتی از وای باشد.
فرهنگ عمید
برای بیان ناراحتی و رنج به کار می رود.
۱. مقدار، اندازه.
۲. افزایش چیزی به چند برابر: ده وی (= ده برابر ).
* وی کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] افزایش پیدا کردن.
ضمیر مفرد غایب؛ او؛ اوی.
۱. مقدار؛ اندازه.
۲. افزایش چیزی به چند برابر: ده وی (= ده برابر).
〈 وی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] افزایش پیدا کردن.
برای بیان ناراحتی و رنج به کار میرود.
دانشنامه عمومی
NA ۱۹ نوامبر ۲۰۰۶
در مورد دلیل انتخاب نام وی، نظرات مختلفی وجود دارد ولی احتمالاً بهترین توصیف، به هنگام معرفی کنسول برای اولین بار عنوان شده است:
تلفظ وی مانند we انگلیسی است که تأکیدی است بر این امر که این کنسول متعلق به همه ما است. وی به راحتی توسط مردم همه جای دنیا به خاطر سپرده می شود، مستقل از اینکه به چه زبانی صحبت می کنند. نه گیج شدنی هست و نه خلاصه کردنی. فقط همان وی.
ابعاد این دستگاه عبارت است از ۱۷۵*۲۱۵٫۴*۴۴ میلی متر و در رنگ سفید و مشکی منتشر می شود که البته با روکش هایی می توان به رنگ های صورتی، آبی و حتی سبز تبدیل کرد. وزن «وی» برابر ۲٫۱ کیلوگرم است که در مقابل رقیبان خود سبکترین وزن را دارد.
وی (مجموعه تلویزیونی) سریالی علمی تخیلی در حال پخش از شبکه ای بی سی
وی (امپراتوری) نام یک امپراتوری در چین
وی (آلبوم) نام یکی از آلبوم های ونسا هاجنز
وی (علامت) علامتی توسط دو انگشت دست برای نشان پیروزی
ولت یکای سنجش اختلاف پتانسیل الکتریکی
ولتاژ نیروی الکتریکی است که جریان الکتریکی بین دو نقطه برقرار می سازد
وی (مجله) مجله ای آمریکایی در رابطه با مد و پوشاک، موسیقی متن فیلم و هنر
وی (مجموعه تلویزیونی) مجموعه تلویزیونی سال ۲۰۰۹
وی (بشاگرد) روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بشاگرد در استان هرمزگان
وی (رودخانه) رودخانهٔ بزرگی در غرب مرکز استان های گانسو و شاآنشی چین
سرعت، قدرت و واکنش ابرانسانی
ضریب هوشی بالا
فیزیولوژی تقویت شده
رخنه گر، برنامه ریز و ویرانساز برجسته
مهارت بالا در شمشیرزنی، تیراندازی و هنرهای رزمی
هوگو ویوینگ در فیلم وی مثل وندتا (۲۰۰۵) به کارگردانی جیمز مک تیگو وظیفه بازی در این نقش را بر عهده داشت.
گویش مازنی
بیزاری – کلمه ای که به هنگام اظهار نفرت از چیزی بر زبان آورده ...
واژه نامه بختیاریکا
دال انتهای بعضی از افعال سوم شخص ماضی خوانده نمی شود؛ وید؛ آمد
( وُی ) وای؛ حرف تاسف
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
آن وی یعنی آن نفر
وای
Voe
کای فرازنده ی این چرخ بلند!
و ای نوازنده ی دل های نژند
در ضمن /کای/به معنای که ای / کِیْ/ تلفظ می شود.
وی - دَئوَ :ضد دیو یا همان مَزدَیَسنا است که مفهوم یکتاپرستی دارد یا پیروان دین زرتشت را گویند
به بد دینان دیو یسنا گفته میشد و به زرتشتیان وی دئو یا بهدینان
در نیشابور که هنوز به پارسی دری حرف میزنند از وی vi برای زمانیکه کسی اذیت میکند استفاده میکنند
مثلا : وی وی مَکُن یا وی نگاش کن