کلمه جو
صفحه اصلی

ولو شدن

فارسی به انگلیسی

disperse, scatter, spread, spread-eagle, sprawl

disperse, scatter, spread, spread-eagle


فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- متفرق شدن پخش و پلا شدن . ۲- نقش بر زمین شدن : (( فلان کس از پله ها که افتاد روی زمین ولو شد. ) )

فرهنگ معین

(وِ. شُ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - پخش و پلا شدن . ۲ - نقش بر زمین شدن .

لغت نامه دهخدا

ولو شدن. [ وِ ل َ / لُو ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پاشیده شدن.پراکنده شدن. متفرق شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || نقش بر زمین شدن : فلان روی زمین ولو شد.

پیشنهاد کاربران

سست شدن


کلمات دیگر: