کلمه جو
صفحه اصلی

مبتکر


مترادف مبتکر : آفرینشگر، باابتکار، خلاق، مبتدع، مبدع، مخترع، نوآور

برابر پارسی : نوآور

فارسی به انگلیسی

proud


[n.] originator, initiator, original


original, innovator, inventive, originator, pathfinder, resourceful, self-starter, [n.] originator, initiator, [adj.] original, proud

original, innovator, inventive, originator, pathfinder, resourceful


فارسی به عربی

مبدع , مخترع , منشی

عربی به فارسی

نو اور , بدعت گذار


مترادف و متضاد

صفت آفرینشگر، باابتکار، خلاق، مبتدع، مبدع، مخترع، نوآور


originator (اسم)
سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر

innovator (اسم)
بدعت گذار، مبتکر، نو اور

initiator (اسم)
مبتکر

original (صفت)
اصلی، اصل، اصیل، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر

ingenious (صفت)
ماهر، با هوش، دارای قوه ابتکار، ناشی از زیرکی، مبتکر، دارای هوش ابتکاری، مخترع

inventive (صفت)
مبتکر، اختراعی، اختراع کننده

originative (صفت)
مبتکر

آفرینشگر، باابتکار، خلاق، مبتدع، مبدع، مخترع، نوآور


فرهنگ فارسی

ابتکارکننده، کسی که چیزتازهای بوجودبیاورد
( اسم ) آنکه چیزی تازه پدید آرد ابتکار کننده مبتدع جمع : مبتکرین .
آنکه بامداد برخیزد

فرهنگ معین

(مُ تَ کِ ) [ ع . ] (ص . ) کسی که چیز تازه ای به وجود آورده باشد.

لغت نامه دهخدا

مبتکر. [ م ُ ت َ ک َ ] (ع ص ) ابتکارشده . ابداع شده . نوآورده .


مبتکر. [ م ُ ت َ ک َ ] ( ع ص ) ابتکارشده. ابداع شده. نوآورده.

مبتکر. [ م ُ ت َ ک ِ ]( ع ص ) آن که بامداد برخیزد. ( آنندراج ). برخیزنده بامداد. || آن که پگاه می آید. ( ناظم الاطباء ). || آن که میوه اول رسیده خورد. ( آنندراج ). خورنده نوبر میوه ها. ( ناظم الاطباء ). || کسی که دررسد آغاز خطبه را. ( آنندراج ). دررسنده آغاز خطبه را. || رباینده بکارت دختر. ( ناظم الاطباء ). || ابتکارکننده. نوآورنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنکه چیز تازه پدید آرد.

مبتکر. [ م ُ ت َ ک ِ ](ع ص ) آن که بامداد برخیزد. (آنندراج ). برخیزنده ٔ بامداد. || آن که پگاه می آید. (ناظم الاطباء). || آن که میوه ٔ اول رسیده خورد. (آنندراج ). خورنده ٔ نوبر میوه ها. (ناظم الاطباء). || کسی که دررسد آغاز خطبه را. (آنندراج ). دررسنده آغاز خطبه را. || رباینده ٔ بکارت دختر. (ناظم الاطباء). || ابتکارکننده . نوآورنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه چیز تازه پدید آرد.


فرهنگ عمید

کسی که چیز تازه ای به وجود بیاورد، ابتکارکننده.

دانشنامه عمومی

کسی که با استفاده از چیز های موجود روش و یا چیز جدیدی بیافریند.


فرهنگ فارسی ساره

نوآور


پیشنهاد کاربران

فردی یا کسب که چیز تازه ای به وجود آورده باشد


کلمات دیگر: